شاید باور نکنید اما کلمات در زمانهای متفاوت، معانی جدید پیدا میکنند به طوری که شاید حتی معنی اول خودشون رو هم از دست میدهند. نتیجه آخرین نشست هستهای ایران و 1+5 در ژنو با برچسب «محرمانه» از سوی هر دو طرف اعلام نشد.ایران و غرب توافق کردند تا هیچ حرفی از مذاکرات فعلا به اطلاع رسانهها نرسد.اما واکنشها در ایران برخلاف آنور آبیها آن قدر بیمنطق و غیراخلاقی از سوی جناح تندرو شکل گرفته است که گویی معنی کلمه «محرمانه» به «تسلیم، پذیرش درخواستهای غرب، واماندگی، امتیاز دادن، عقب نشینی کردن و...» تغییر کرده است.فشار رسانهای هماهنگ مکتوب و تصویری بر دولت یازدهم که از همان ابتدا با تعقل، تدبیر و دوری از هیجانها، سیاستهای خود را در همه زمینهها به پیش برده است از آنجایی تاسفبرانگیز میشود که در دولت همفکر و هم سوی قبلی با جناح منتقد فعلی، این جماعت در مقابل وادادگیهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در سطح جهانی و داخلی با سکوت تنها نظارهگر بودند و از هیچ همه چیز نساختند بلکه به روی همه چیز هم سرپوش گذاشتند.حال در شرایطی که دولت و تیم مذاکرهکننده به خوبی خط قرمزها را رعایت میکند و در حال پیشبرد اهداف تعیین شده است نمیتوانند درک کنند «محرمانه» یعنی «محرمانه» و نه دیگر هیچ. کاش بتوانند یک بار برای همیشه هم شده درک کنند که میتوان از دریچه سبز هم به دنیا نگاه کرد و نیاز نیست از دالانهای سیاه و تنگ به جهان نگاه کرد. کاش....
منبع :
هشدار گرداب نقدینگی در تالار شیشهای
وقتی سازمان بورس اولین هشدار رسمی خود را مبنی بر نگرانی از هجوم بیمحابای نقدینگی به بازار اوراق اعلام میکند و افزایش قیمت برخی صنایع بورس را بیش از واقعیت دارایی آنها میداند، میتواند حاوی نکات نگران کنندهای از بازاری باشد که حال شاخص کل معاملات آن طی یک هفته بیش از 4000 واحد رشد را تجربه کرده و از 69 هزار واحد به 74 هزار و 400 واحد رسیده است. از سویی دیگر افزایش 23 هزار میلیارد تومانی ارزش بازار در کمتر از 10 روز نیز خود گویای هجوم نقدینگیهایی است که به دنبال کسب سود و انتفاع از شرایط فعلی بورس است این در حالی است که همه تحلیلها و نگاههای کارشناسان بازار سرمایه به این سمت میرود که شرایط فعلی اگر خیلی غیرعادی نباشد، قطعا عادی هم نیست و معاملات تالار شیشهای به سمتی میل پیدا کرده است که دورنمای آن با ابهامهای پیچیده همراه خواهد بود. اگر تا چند ماه قبل نوسانهای صعودی قیمت سکه و دلار با رصد و ارزیابی روزانه و حتی ساعتی سرمایهگذاران همراه بود، حال با فروکش کردن آن نوسانهای خردکننده که تعادل اقتصاد بازار را بر هم زده بود، این برگههای سهم هستند که یکهتاز فضای سرمایهگذاری این روزهای ایران شدهاند. بهتر بود آمار رسمی از صدور کدهای سهامداری تنها در یک ماه اخیر از سوی اداره آمار و اطلاعات بورس اعلام میشد تا نشان دهد که چه هیجانی برای بورسباز شدن در ماههای اخیر در کشور به وجود آمده است. حال سهامداران تازهکار و حتی حرفهای دیگر عادت کردهاند که شاخص هر روز دستکم بین 700 تا بیش از 1000 واحد رشد را به ثبت برساند و در کنار آن بازده و سودی را که قاعدتا باید در یک برهه زمانی معقول به دست بیاورند را روزانه کسب کنند. این انتظارها در روزهای آینده با ادامه این روند به یک بحران بزرگ ختم خواهد شد چراکه بورس همیشه با نوسان در ارتباط مستقیم و همیشگی بوده است و این روزهای بازار قطعا روی دیگری را به سهامداران نشان خواهد داد و این دقیقا نکته بزرگ و معمای فعلی بازار است. در آن زمان سهامدارانی که با شوق و آرزوهای بزرگ که رهصد ساله را یک شبه طی کنند وارد این بازار شدهاند با اولین سقوط قیمت سهم و خارج کردن نقدینگیهای خود یک شوک بزرگ را به فعالان و بازار بورس تحمیل خواهند کرد. پیشبینی این رویداد خیلی سخت نیست و به همین منظور است که بورس به صورت شفاف اعلام میکند که ادامه وضعیت فعلی نگرانکننده است. اما این اعلام هشدار به تنهایی کافی نیست و باید با فعال کردن حقوقیها و عرضه سهمهای تازه به گونهای به مدیریت بازار اقدام کرد و عملا گردش سهمهای فعلی در بازار بین حقیقیهای تازه و حقوقیها صورت نگیرد چراکه توازن قدرت در آیندهای نزدیک با ادامه این شرایط برهم خواهد خورد که البته بعید است این اتفاق روی دهد.
ادامه رشد بیمحابای شاخص کل بورس به عنوان معیار نشاندهنده وضعیت کلی بازار هر چند در ماههای ابتدایی خوشحالکننده بود و حتی به یک نماد از بازار توسعهیافته در قالب بورس تبدیل شد اما این روزها در حال تغییر شکل به یک نگرانی بزرگ است به طوری که در تحلیلهای آشکار و پنهان کارشناسان و فعالان بازار سرمایه زمزمههایی از شکلگیری یک بحران در آیندهای نزدیک در بورس شنیده میشود. ورود پولهای تازه در بازار و گردش نقدینگی از بازارهای طلا و ارز به سمت برگههای سهم آنقدر غافلگیرکننده بوده است که حتی مقامات بورس نیز واکنش خود را به صورت آشکار بیان کردهاند و نگران آن هستند که در کوتاهمدت کنترل اوضاع بورس به دلیل حجم بالایی از ورود نقدینگی و گردش آن به یک دردسر بزرگ تبدیل شود. مهمترین مساله این است که سهامداران تازه به تالار واردشده نه به اندازه حرفهایهای بازار صبور هستند و نه شناخت بنیادی از چگونگی فعالیت در این نهاد پیچیده اما وسوسهانگیز مالی را دارند و روشن است که با یک باد نوسان منفی، توفانی از خروج نقدینگی را در تالار شیشهای شکل خواهند داد و بورس را به ورطه سقوط قیمت و شاخصها خواهند کشاند. واقعیت دیگر آن است که بخش بزرگی از صنایع و شرکتها سهم معنیداری از این رشد قیمتها ندارند و نگاهی دقیق نشان میدهد که تنها شرکتها و صنعتهای خاص بازار و تکسهمها در این روزها بازار را در دست گرفتهاند به صورتی که سهم عمدهای را در بالا کشیدن شاخص کل معاملات بر عهده دارند. به هر حال مدیریت این اوضاع مستلزم تعیین استراتژی هدفمندی است تا باعث غافلگیر شدن فعالان و هدایتگران بازار نشود. اینکه آیا میتوان هجوم نقدینگی فعلی را مدیریت کرد یا خیر را باید در روزهای آتی مورد ارزیابی قرار داد اما یک مساله واضح است و آن اینکه بحران به پشت در تالار شیشهای رسیده است.
بازتاب :
نمیدونم چرا ما ایرانیها در خیلی از مشکلات با اینکه میدونیم حقیقت مسایل چی هست چرا قدرت اعتراف نداریم و مسایل رو میپیچونیم و به دنبال شفاف کردن ابهامها و حل آنها نیستیم. ما همه میدونیم که مثلا راحت حرف زدن، عمل نکردن به حرفهای خودمون و توصیههای متفاوت به دیگران یکی از اساسیترین اجزای فرهنگ ماست. بیشتر از اینکه خودمون به حرفی که میزنیم اعتقاد داشته باشیم و در دنیای واقعی بهش عمل کنیم، دوست داریم موعظه کنیم و نقش پدرروحانی رو بازی کنیم. بهتره این جور زمانها اول خودمون رو اصلاح کنیم بعد به فکر دیگران باشیم. یا اگر اشکالی در جایی وجود داره نگیم همه چیز درسته و هیچچیز غیرعادی وجود ندارد. الان کسی هست که بتونه ادعا کنه این حرفها نادرست هست؟ داستان تبانی و فساد در فوتبال ایران بهترین مصداق پوشاندن واقعیت با حرفهای شعاری است. شک ندارم همه یقین دارند که فساد در همه بخشهای فوتبال ایران وجود داره از ارکان فدراسیون گرفته تا باشگاهها، داوران، بازیکنها، مربیها و حتی مدیرعاملها که نقش ویژه مالی در این بحران اخلاقی- ورزشی دارند. مساله اصلی میزان و عمق این فساد است که در پی کنکاش هستند نه ماهیت وجودی آنکه مبرهن است. فساد در فوتبال ایران قطعا وجود دارد. اما خیلی از تصمیمگیران ارشد ورزشی، مربیهای بزرگ مسالهدار، مدیران و داوران از اساس منکر این بیاخلاقی و فساد بزرگ هستند که زیاد جای تعجب ندارد چون هر کدام به دنبال منافع خود هستند. اما تا کی میتوان همیشه یک حقیقت را پنهان نگاه داشت. بالاخره روزی خواهد آمد که فرهنگ احترام به حقیقت در جامعه ایرانی هم نهادینه خواهد شد.
منبع :
تولد شاخص 70 هزار واحدی در تالار رویایی
تبسم مهدوی : دقیقا سال گذشته در چنین روزهایی خرید و فروش سهمها، قیمتها، شاخصها و بازده سرمایهگذاریها در تالار شیشهای مثل امسال با صعود همراه شده بود و ارزش بازار هم اعداد چشمگیری را به نمایش میگذاشت اما این روزها برای بورس و معاملات آن کلمات ناقص و محدودی وجود دارد تا بتواند درباره رشدهای خیرهکننده و شگفتانگیز آن واقعیتها را ترسیم کند. اگر فقط بدانید که شاخص کل معاملات در 21 مهرماه سال 91 رقمی حدود 43000 واحد را به نمایش گذاشت و این معیار کلی تعیین وضعیت بازار روز گذشته و در 21 مهر سال 92 حتی برای دقایقی 71000 واحد را نیز پشت سر گذاشت به خوبی متوجه میشوید چه غوغایی در بورس به پا شده است. 43000 واحد رشد در یکسال که معادل 31000 واحد در شش ماه و 17000 واحد در یک ماه است به صورت خیلی شفاف پیامهای روشنی از تحولات مرتبط با کیفیت و کمیت خرید و فروش سهمها توسط معاملهگران را به بازارهای دیگر مخابره میکند. همچنین این گردش بزرگ معاملاتی باعث ثبت رکوردهای تاریخی در بازار اوراق بهادار ایران که عمر آن نزدیک به 50 سال است نیز شد به این صورت که شاخص کل معاملات با 1247 واحد افزایش به مرز 71000 واحد رسید و در عدد 70 هزار و 951 واحد در پایان روز کاری و بسته شدن بازار تثبیت شد. در همین حال فراتر رفتن ارزش بازار از 346 هزار میلیارد تومان، گذشتن حجم معاملات از یک میلیارد و 330 میلیون سهم و در کنار آن رشد نزدیک به دو درصدی همه شاخصهای بازار « کل، بازار اول، دوم، 30 شرکت بزرگ، صنعت و آزاد شناور » و بیش از 100 هزار نوبت معاملاتی روز پرحرارت تالار شیشهای را برای همگان به نمایش گذاشت. نگاهی به آمار و نوسانهای چند ماه گذشته تالار مشخص میکند که از ابتدای سال که بورس با پردهبرداری از شاخص 40000 واحدی روی خوش به بورس بازان نشان داد و در کمتر از سه ماه با افزایش نزدیک به 15000 واحدی به استقبال تابستان رفت معلوم بود که سهامداران حساب کار خود را از سایر بازارهای موازی که در رکود یا نوسانهای منفی شدید به سر میبردند، جدا کردهاند. افزون بر این تحولات سیاسی و انتخاب دولت تدبیر و امید حسن روحانی نیز اعتماد به نفس و امیدهای معاملهگران را به حدی بالا برد که ترسیم آینده بازار خیلی نمیتوانست پیچیده باشد.
شانس بزرگ دیگر بورس و به نوعی استفاده از موقعیتهای طلایی را باید باز شدن درهای مذاکرات رسمی ایران و آمریکا در حاشیه نشست سالانه سازمان ملل متحد عنوان کرد که توانست پالسهای قوی و موثری از پیامهای سیاسی شکل گرفته را به گوش سهامداران بورس برساند. همچنین آرامش سیاسی از یکسو و تثبیت اقتصادی از سوی دیگر که با راهکارهای دولت یازدهم همراه شده است بیشترین تاثیر روانی و واقعی را در بازار سرمایه داشته چراکه در این نهاد سرمایهپذیر پر ریسک، اهالی آن هر لحظه مترصد ارزیابی تازه از تحولات سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی هستند و با واکنش خود نسبت به رویدادها مسیر معاملات را تعیین میکنند. حال در این فضا شاهد هستیم که هر روز در بورس که روزگاری محل نوسانهای شدید بود اتفاقهای بزرگ معاملاتی رخ میدهد. ورود پول تازه و گردش نقدینگیهای سرگردان سایر بازارها هم به خوبی توانسته است به این بازار برای رشدهای صعودی و عجیب و غریب کمک کند.
در حال حاضر کمتر سرمایهگذاری وجود دارد که در میان بازارهای فعلی، بورس را به عنوان محل سرمایهگذاری و کسب بازده انتخاب نکند اما یک سوال بزرگ در این میان وجود دارد که باید برای روشن شدن همه افرادی که قصد دارند در بورس سرمایهگذار تازه باشند پاسخ داده شود.آیا همین امروز فردی بخواهد سرمایه خود را برای کسب سود در فضای بهشدت مثبت فعلی به بورس منتقل کند میتواند کسب بازدهی متوسط 20 تا 50 درصد به عنوان حداقل سود را انتظار داشته باشد، پاسخ به این سوال قطعا خیر است. تازهترین آمارهای سود صنایع و شرکتها که در هفته گذشته منتشر شد به تفکیک مشخص کرد که ما در همین بازار عصیانگر مثبت سهمی داریم که نزدیک به 1000 درصد سود به سهامداران خود داده است و در مقابل سهمی هم وجود دارد که 50 درصد زیان را به سبد سرمایهگذاری سهامدار شگونبخت خود منتقل کرده است و عملا نیمی از سرمایهها را سوخت کرده است. پس به طور مشخص نقش تحلیل و ارزیابی از سهمها و صنایع و آشنایی حداقلی برای فعالیت در بازار اوراق حتی در بهترین شرایط یک شرط لازم و کافی است و سرمایهگذاران باید با تعقل و نه احساس به انتقال سرمایهها به بورس یا حفظ آن اقدام کنند. به هر صورت باید مراقب بود تا در گرداب سود غرق نشد. جزییات معاملات روز گذشته بورس اوراق و بهادار و تحلیلهای کارشناسان را در همین صفحه پیگیری کنید.
منبع :
آیا اصلاح واگذاریهای اصل«44» اجرایی میشود
اگر بخواهیم یکی از بزرگترین تصمیمهای دولت یازدهم را که تقریبا 60 روز از عمر آن میگذرد را نام ببریم، تغییر در سیاستهای واگذاری سهام شرکتهای دولتی به بخش خصوصی آن هم در قالب واگذاریهای سیاستهای اصل «44» یکی از آنهاست. زمان زیادی لازم نبود تا وزیر اقتصاد پس از بررسیهای کارشناسان و ترسیم اهداف آینده به این باور برسد که این انتقال سهم و مالکیتها تقریبا به یک بازی صوری و هیجانانگیز بین دولتیها و شبهدولتیها تبدیل شده است و به نوعی نه تنها به خروجی آنکه باید به آزادسازی اقتصاد ایران منتهی نشده است که بلکه در این میان زمینه دردسر و چالشهای بعدی را نیز فراهم کرده است. جلوگیری از ادامه اجرای سیاستهای اشتباه گذشتگان در این بخش مهم و حیاتی اولین اقدام عملیاتی دولت حسن روحانی در این زمینه بود تا با انجام اصلاحات بنیادی بتواند توسعه اقتصادی و کوچکسازی دولت را در واقعیت و نه در آمارسازی همانند گذشته پیگیری کند. نقطه هدف از سالها پیش مشخص شده است و آن ترسیم افق سال 1404 است که از آن به عنوان یکسال بزرگ و الگوساز اقتصادی در سطح منطقه یاد میشود، این امر بدیهی بود که با شیوه گذشته که خوشبختانه در اقدامی تحسینبرانگیز توسط تیم اقتصادی دولت جلوی آن سد شد دورنمای مبهمی روبهروی اقتصاد وابسته به نفت وجود داشت که قطعا به نتیجه نمیانجامید. حال اما نوع ترسیم سیاستهای جدید و چارچوب اجرایی آن از اهمیت ویژهای برخوردار شده است چراکه نهادهای حاکمیتی و بهخصوص شبهدولتیها نیز در این تحول تنها نظارهگر نخواهند بود و سعی بر آن خواهند داشت که با حاشیهسازی جلوی این اصلاحات اقتصادی در بخش خصوصیسازی مانع ایجاد کنند تا بتوانند همانند گذشته از آب گلآلود اقتصاد کشور شاهماهیهای بزرگ را شکار کنند. همین واکنشها به خوبی میتواند عزم و اراده دولت را بیشتر کند تا گام بزرگی از کوچکسازی دولت و در راس آن سپردن امور به بخشخصوصی تحولگرا و نه سنتی دولتی را بردارد تا اینگونه نهادهای مستقل و غیروابسته به دولت نقش بزرگ خود را در میدان اقتصادی کشور در جهت توسعه اقتصادی به خوبی نشان دهند. به هر حال باید در انتظار اجرای سیاستهای تازه ماند تا بتوانیم منتظر ارزیابی تازهتری از تصمیم تازه دولت در واگذاریهای اصل«44» باشیم.
منبع :
«کارمند» این واژه دستمایه نوشته امروز من است. کاش یک ستون کامل به من فضا میدادند چون هر چقدر درباره این قشر حرف بزنیم کم است. اصل ماجرا هم به نوع رفتار و نوع تکریم ارباب رجوع کارمندان بخش دولتی برمیگرده. همه ما بارها به بانکهای دولتی رفتیم، شهرداری، بیمارستان، دارایی، تامین اجتماعی و خیلی سازمانها و نهادهای دولتی اما چند نفر از ما تا به حال خاطره خوبی از این ادارات و برخورد بسیار تاسفبرانگیز کارمندانی که فکر میکنند مردم رعیت آنها هستند در حالی که در اصل ماجرا مردم در یک جامعه اخلاقمدار و متعادل همه به صورت یکسان هستند به یاد داریم. در حقیقت کارمندان به این خاطر در پایان ماه حقوق میگیرند که کار اربابرجوع خودشون رو انجام میدهند که در بسیاری مواقع جوری القا میشه که انگار اگر کار فردی در اداره دولتی انجام شده، اون لطف کارمند بوده و نه انجام وظیفهاش!! اما کاش داستان فقط به همینجا برمیگشت. در خیلی مواقع شما اگر جرات دارید از کارمند مورد نظر یک سوال بپرسید با چنان خشم و غضبی به شما نگاه میکند که انگار گناه کبیره مرتکب شدهاید و آن کارمند مامور رسیدگی به گناهان شما است و اگر کارتان را عقب نیندازد یا بیاحترامی نکند میتوانید به خوششانس بودن خودتان ایمان بیاورید. برای من که تقریبا با حقوق شهروندی خودم آشنا هستم بارها این مسایل پیش اومده و تا جایی که تونستم جایگاهها را برای اینگونه کارمندان مشخص کردهام اما همیشه یا اتفاقی نیفتاده یا اون کار با سنگتراشی و عقب انداختن به سرانجام نرسیده و در نهایت به سکوت و خشم فرو رفته تبدیل شده است. در آخر ذکر این نکته که در بین بخش بزرگی از اینگونه کارمندان، افراد مسوولپذیر که راه انداختن کار مردم را همیشه اصل کار خود قرار دادهاند هم وجود دارد ضرروی است.
منبع :
وقتی وزیر اقتصاد دولت یازدهم به صراحت و روشنی از انحرافهای صورت گرفته در واگذاریهای اصل«44» سخن میگوید و خیلی شفاف بیان میکند که مردم و بخش واقعی خصوصی در اقتصاد ایران نقشی در تصاحب شرکتهای دولتی نداشتهاند باید به اندازه عمر واگذاریها به ویژه در هشت سال اخیر تاسف خورد. این واقعیت تلخ که شبهدولتیها در اقتصاد نفتی ما به غولهای بیشاخ و دم تبدیل شدهاند که نه پاسخگو هستند و نه اجازه تولد نهادهای خصوصی مستقل را میدهند بر کسی پوشیده نیست.موضعگیری مدیرعامل مخابرات مبنی بر اینکه « احدی حق ندارد و نمیتواند با خصوصیسازی مخالف باشد» یکی از این نمونههاست این در حالی است که خصوصیسازی مخابرات یکی از حاشیهسازترین و پرابهامترین واگذاریهای تاریخ بوده است. حال که وزیر اقتصاد و رییس جدید سازمان خصوصیسازی قصد دارند با جلوگیری از اجرای ناقص اصل«44» به تقابل با انحرافها بروند باید آن را یک موهبت برای آزادسازی واقعی اقتصاد ایران و شکلگیری بخش خصوصی واقعی دانست اما این اتفاق مستلزم همکاری نهادهای حاکمیتی است که معمولا در این مسیر با سنگاندازی در پی انتفاع نهاد متبوع خود گام برمیدارند. به هر ترتیب باید به آینده امید داشت و در انتظار اقدامات اجرایی واقعگرایانه در این حوزه حساس اقتصادی بود تا شاید با تغییر نگاهها و سیاستها اقتصاد ایران بتواند از چنگال شبهدولتیها خارج شود.
منبع :
بازتاب :
مدیریت ناکارآمد یا تحریمها
داستان از جایی آغاز شد که با عمیقتر شدن معاملات بورس، ارزش بازار و حجم معاملات بیشتر شد و شاخصها مرزهای جدیدی را شکل دادند. مدیران و هدایتگران بازار سرمایه با نگاهی سطحی و شاید غیرمسوولانه نسبت به شکلدهی یک سیستم معاملات کارآمد که بتواند برخلاف بازار سالهای گذشته که معاملات کمرونقتر بود، فشار خرید و فروشها را در زمانهای بحرانی مدیریت کند اقدام نکردند. حال نیاز نیست تا خیلی به گذشته برگردیم و مشخص کنیم که ایرادات و اختلالات سیستم فعلی معاملات از چه زمانی آغاز شده است، همین که بدانید دقیقا از همان ماههای ابتدایی باگهای سیستم معاملات خود را نشان داد و تا همین چند روز گذشته هم تکرار شده است و البته باز هم خواهد شد، کافی است برای اینکه به صورت شفاف مشخص شود چه بر سر معاملهگران، کارگزاران و فعالان بازار تا به امروز آمده است. جالب آنکه همیشه وعده آیندهای تازه داده میشود و در تازهترین آن رییس سازمان بورس روز شنبه از رونمایی یک سیستم معالاتی خبر داد که در حال طی کردن دورههای آزمایشی خود است. شاید باید کمی عمیقتر به موضوع نگاه کنیم. هرچند که نخبگان و متخصصان داخلی دارای توانمندیهای بزرگی هستند اما باید این واقعیت را که در دنیای حال حاضر، تکنولوژی برتر تعیینکننده است و در اختیار همگان نیست هم بپذیریم و برای هر پروژهای صرفا به توان نیروهای داخلی متکی نباشیم و حداقل از مشاوران بزرگ خارجی استفاده کنیم. اگر اعتقاد وجود دارد که بورس باید توسعه همهجانبه پیدا کند، بستر سختافزاری و نرمافزاری آنکه سیستم معاملات است و از حیاتیترین پازلهای آن به حساب میآید هم باید بر مبنای دانش و تکنولوژی روز باشد. در اینکه تحریمها حتی تا سطح خرید امتیاز برنامههای نرمافزاری هم وجود دارد شکی نیست اما این نمیتواند بهانهای باشد برای آنکه به یک برنامه دارای اشکال در معاملات بورس به این میزان بها داده شود. بهتر است تا با استفاده از همه ارتباطات بینالمللی حتی در سطح ضعیف که بورس ایران با سایر کشورها دارد نسبت به طراحی یک سیستم معاملات بهروز و مدرن اقدام کرد یا حداقل از تجربههای دیگر بورسهای منطقهای استفاده کنیم و تکمحوری بودن را دنبال نکنیم. البته سیستم فعلی معاملات استحقاق این همه انتقاد را هم ندارد چراکه در بیشتر زمانها حتی در زمان عرضههای سنگین به خوبی فشارهای دستورهای خرید و فروش را تحمل و اوردرها را ارایه میدهد. بخش مهم و قابل تامل مدیریت این سیستم است که با پشتیبانی ناقص نمیتواند در زمانهای بحرانی اوضاع را سرو سامان دهد و عملا باعث شوک در روند معاملات میشود. لزوم تقویت این بخش اگر از نرمافزار سیستم معاملاتی بااهمیتتر نباشد قطعا کمتر نیست چرا که اگر تیم هدایت و رصد سیستم معاملات با مسوولیت کامل، آگاهانه و دانش بهروز نتواند وظایف خود را به صورت کامل انجام دهد، هیچ تضمینی وجود ندارد که بورس ایران اگر سیستم معاملات بورس نیویورک یا ژاپن را هم داشته باشد با این مشکل روبهرو نشود!
منبع :
همه ما وقتی برای اولین بار چشمهامون رو صبحها باز میکنیم و میفهمیم که یه روز دیگه شروع شده، کارهای تکراری روز قبل رو انجام میدیم بدون شاید ذرهای تغییر که با کمی چشم پوشی باید بگم به یک عادت تبدیل شده. بعد هر کدوم به سراغ دنیای خودمون میریم. یکی میره سرکار، اون یکی دانشگاه و حتی خیلیها شرایط تازهتری مثلا باشگاه ورزشی رفتن را تجربه میکنند اما سوال من دقیقا این هست که چند نفر از ما وقتی صبح که از خواب بیدار میشیم تو آینه به صورت و موهای ژولیده خودمون نگاه میکنیم «البته من از قسمت مو معافم» لبخند میزنیم و اولین انرژی مثبت روز رو به خودمون هدیه میدیم. من خودم جزو اکثریت هستم و کم پیش اومده این کار رو انجام بدم اما هر بار لبخند زدم تو آینه ناخودآگاه یه حس خوب وارد بدنم شده و اون روز بهترین اتفاقها برام افتاده، فقط نمیدونم چرا فرداش یادم میره که بازم بخندم. میدونم چون این قدر گیج و منگ میشیم، استرس رسیدن به سرکار یا دانشگاه یا هر جایه دیگه داریم که یادمون میره به خودمون لبخند هم بزنیم. از این بدتر وقتی هست که با یک قیافه جدی و شاید طلبکارانه به مردم تو مسیر بیرون از خونه نگاه میکنیم. کاش بتونیم به همدیگه بخندیم و انرژی مثبت بدیم اما تعجب نکنیم. کاش اگه امروز یکی بهمون خندید ما هم بهش لبخند هدیه بدیم. آدم افسوس میخوره چهره مردمان آن سوی آبها رو میبینه که چقدر انرژی تو صورتشون هست بعد با مردمان خودش که مقایسه میکنه دچار یاس فلسفی میشه.
منبع :