گزارش های یک خبرنگار

حقیقت را نباید در ذهن نگاه داشت

گزارش های یک خبرنگار

حقیقت را نباید در ذهن نگاه داشت

رقص تازه‌ به‌ دوران رسیده‌ها


این موضوع که بورس این روزها سکه رایجی برای سرمایه‌گذاران و معامله‌گران کشور نیست بر کسی پوشیده نیست، میانگین بازدهی و کاهش قیمت‌ها نیز تاییدکننده این مورد است. مدت‌هاست که مسوولان اقتصادی از سطح وزیر تا مسوولان بورس با بی‌اهمیت خواندن افت فاحش بازار سرمایه ایران یا آن را کم‌اهمیت قلمداد کرده یا با بزرگنمایی رشد‌های مقطعی شاخص، آن را به یک اتفاق خاص و عادی بودن معاملات بورس تبدیل می‌کنند. شیوه موضع‌گیری‌های موجود که از سوی مقامات این نهاد و حتی وزیر اقتصاد اتخاذ می‌شود در مسیری حرکت نمی‌کند که واقعیت‌های پنهان را حداقل بیان کند تا فعالان این بازار سرمایه‌پذیر برخلاف بازارهای موازی دیگر به طور آگاهانه و شفاف در بورس به معامله سهم‌های خود بپردازند. تفاوت اصلی اینجاست که شما در بازار سکه،‌ارز، مسکن و حتی بانک تا حد قابل قبولی از اطلاعات این بازارها برای سرمایه‌گذاری مطلع هستید و میانگین بازدهی‌ها را با اندکی تفاوت می‌توانید تحلیل و مشخص کنید اما در نقطه مقابل در بورس با گروه‌ها و دست‌های پشت پرده‌ای همانند گروه‌هایی که روز گذشته مدیرعامل یک کارگزاری از آن به عنوان «گروه‌های نوظهور» نام برد طرف حساب هستید که این بازار مالی را در دست دارند و به نوعی هدایت‌گر بازار هستند. در این میان تکلیف سهامداران حقیقی که با سرمایه‌های اندک خود در بورس فعال هستند زیاد نمی‌تواند مبهم باشد چراکه یا بی‌اختیار به سمت این گروه‌ها کشیده می‌شوند یا به طور مستقل باید در تالارهای شیشه‌ای به داد‌وستد سهم‌ها بپردازند. در حالت اول چون نقدینگی این‌گونه سرمایه‌گذاران درصد معنی‌داری را شامل نمی‌شود طبیعتا ریسک حضور در این‌گونه گروه‌ها برای آنان بیشتر از ارکان اصلی و هدایت‌گر بازار که با حجم سرمایه‌گذاری میلیاردی فعالیت می‌کنند، می‌باشد و به نوعی در اولین ریزش‌ها کاندیدای اولین سقوط‌کنندگان هستند. در سویی دیگر با مستقل بودن در این بازار چون به رانت اطلاعاتی و اخبار‌های حاشیه‌ای دسترسی ندارند باید ریسک‌های بیشتری را بپذیرند اما این افشاگری از این منظر حایز اهمیت است که باید امیدوار بود که مقامات بورس و حتی ارکان بالاتر جلوی فعالیت این گروه‌های نوظهور در بورس که علنا در حال هدایت معاملات در مسیر منافع خود هستند را بگیرند. این‌گونه واکنش‌ها و مقابله با این وضعیت‌ها می‌تواند شفافیت بورس و  اعتمادهای از دست رفته را بازگرداند اما با این شرط که برای مسوولان اهمیت داشته باشد که  معاملات بورس در یک بستر عادلانه حرکت کند یا در مسیری برای منافع افراد و گروه‌های خاص که البته در بازار سرمایه ایران کم هم نیستند.


منبع : 

روزنامه جهان صنعت صفحه یک

باز هم ذبح اصل«44»


پس از آنکه محمد جابریان چند سال قبل پس از جنجال‌ها و حاشیه‌های فراوان بالاخره موفق شد پول خود را از سازمان خصوصی‌سازی پس از انصراف خرید بلوک 5/50 درصدی حاشیه‌ساز فولاد خوزستان پس بگیرد که البته به سادگی این اتفاق روی نداد و ماجرا به بلوکه شدن حساب‌های سازمان خصوصی‌سازی و حتی ورود آیت‌الله صادق آملی‌لاریجانی، رییس قوه قضاییه به این ماجرا منتهی شد، در آن هنگام همگان به این باور رسیدند که این بلوک در عرضه‌های بعدی به راحتی واگذار می‌شود اما در حالی که روز گذشته قرار بود بر اساس آگهی از پیش منتشر شده در مطبوعات و حتی صدا‌وسیما این عرضه صورت گیرد در یک اقدام ناگهانی این واگذاری بدون هیچ گونه توضیحی از سوی سازمان مرجع واگذاری‌ها لغو شد و باز هم حاشیه‌های جدیدی مبنی بر لابی‌های پشت پرده دولتی‌ها برای خرید این بلوک همیشه جنجال‌ساز بر سر زبان‌ها افتادظاهرا این بار قرار است تامین اجتماعی بابت مطالبات از دولت این بلوک را در اختیار خود بگیرد اما سوال اصلی این  است که جایگاه اصل «44» و اساسا برنامه‌ریزی‌های از پیش مشخص شده در این بین کجاست؟ و تا چه زمانی باید شبه‌دولتی‌ها با لابی‌های خود حتی واگذاری‌های مشخص شده را لغو کنند تا باز هم مدیریت دولتی شرکت‌ها تغییر پیدا نکند و به نوعی این مدیریت‌ها در شرکت‌ها دست به دست گردد تا در نهایت بخش‌خصوصی فقط نظاره‌گر این کارزار یک‌طرفه باشد. میزان حساسیت‌ها به اجرای سیاست‌های اصل «44» دقیقا نشان‌دهنده اراده مسوولان ارشد دولتی و اقتصادی برای رسیدن به افق‌های توسعه‌ای سال 1404 است، آیا این اراده وجود دارد؟ جواب به این سوال خیلی هم سخت نیست.


منبع : 

روزنامه جهان صنعت صفحه یک

روزنامه جهان صنعت صفحه پنج


چرا مردم به بورس نمی‌آیند: نبود شفافیت، اعتماد و بازدهی مطلوب


همیشه به دست آوردن پول به عنوان یک هدف مهم و تاثیرگذار در زندگی انسان‌ها مطرح بوده است و سرمایه‌گذاری نقدینگی حاصل شده هم در نقطه مقابل یکی از چالش‌برانگیزترین مسایلی است که همه مردم با آن روبه‌رو هستنددر اقتصاد همه کشورها و همچنین ایران راه‌های سرمایه‌گذاری متنوع و با ریسک‌های متفاوتی برای افراد جامعه وجود دارد که شرایط اقتصادی و سیاسی کشورها، فرهنگ‌سازی‌های نهادینه شده و نوع نگاه به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری‌های کوتاه و بلندمدت، شفافیت و کارکرد سیستم اقتصادی که به کارا و ناکارا بودن منتهی می‌شود، آموزش‌هایی که از ابتدا در سیستم‌های آموزشی پایه وجود داشته است، هوش اقتصادی و... تعیین‌کننده چگونگی سرمایه‌گذاری مردم در نهادها و بازارهای مالی همچون بورس، بانک، مسکن، ارز و... بوده است.آمارهای موجود که درباره کیفیت و چگونگی سرمایه‌گذاری‌های مردم در کشورهای جهان را به تصویر می‌کشد به خوبی نشان‌دهنده این نکته است که در کشورهای توسعه‌یافته مردم با خیال و آرامش بیشتر در کنار ریسک‌های متعارف و معمول اقدام به سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی می‌کنند و به راحتی می‌توانند یک تحلیل کوتاه‌مدت و بلندمدت برای سرمایه‌گذاری و بازده آن براساس نوع و کیفیت فعالیت موسسات و نهادهای سرمایه‌پذیر که در آن اقدام به سرمایه‌گذاری کرده‌اند، داشته باشندهمه این موضوعات در ابتدا به شفافیت‌های کامل مراکز مالی در مسایل و روندهای کاری خود که بدون دخالت خاص و دستوری از سوی سیستم حاکم دولتی باز می‌گردد و در مرحله دوم فرهنگ‌سازی‌های صورت گرفته و تبلیغات سالم که به دعوت مردم به سرمایه‌گذاری منتهی می‌شود، مرتبط می‌باشد. این عوامل همانند تکه‌های یک پازل که به درستی در کنار هم قرار گرفته‌اند تکلیف و دورنمای سرمایه‌گذاری‌ها را در همه بازارهای مالی روشن کرده است. اما در کشور ما این معیارهای اساسی و تاثیرگذار یا کمرنگ هستند یا اساسا وجود خارجی ندارند تا مردم بتوانند برای سرمایه‌گذاری به راحتی اقدام کنند و نهادهای پیش‌رو را برای انتقال نقدینگی‌های خود به آنجا برای سرمایه‌گذاری و کسب بادزهی

 انتخاب کنند.

با بورس یا بی‌بورس

در این بین بورس اوراق بهادار در میان نهادهای سرمایه‌گذار موجود کشور همانند مسکن، بانک، ارز، بانک و... ناامیدکننده‌ترین وضع را داراست.این در حالی است که بورس با نزدیک به 50 سال فعالیت حرفه‌ای و منظم تنها توانسته است نزدیک به پنج میلیون نفر را جذب کند تا با سرمایه‌گذاری در این نهاد مالی در پی کسب سود و بازدهی باشد. اگر جمعیت فعلی ایران که 75 میلیون نفر است را به این آمار اضافه کنیم به خوبی به بی‌انگیزگی مردم عادی برای سرمایه‌گذاری و سپردن پول‌های نقد خود به تالار شیشه‌ای پی می‌بریم. این تعداد سرمایه‌گذار داخلی به سادگی نشان‌دهنده این موضوع است که به طور میانگین هر سال تنها یکصد هزار نفر در بورس جذب می‌شوند و تنها در سال‌های اخیر این روند تسریع شده است.


چرایی خالی بودن تالارهای شیشه‌ای

برای اینکه بتوانیم به چرایی عدم استقبال مردم به‌خصوص آن قسمتی از جامعه که هرازگاهی پول و نقدینگی‌های خود را تقریبا به سوی هر بازاری جز بورس سرازیر می‌کنند، بپردازیم باید به این موارد توجه کنیم که آیا بورس همانند سایر بازارهای موازی مثل مسکن، بانک، ارز، بانک و... توانسته است جذابیت، بازدهی و ورود و خروج آسان نقدینگی‌ها را داشته باشد؟ 
آیا ریسک‌های فزآینده این نهاد مالی که همگان در اولین واکنش برای دلیل عدم سرمایه‌گذاری در بورس عنوان می‌کنند به طوری که حتی بازدهی و سودهای فوق‌العاده آن را هم بی‌اهمیت می‌کند به خوبی برای سرمایه‌گذاران روشن شده است تا اطمینانی که مردم به سایر بازارهای مالی موازی دارند برای بورس هم حاصل شود؟ آیا کارکرد و فعالیت‌های شرکت‌های بورسی، قوانین موجود سازمان بورس برای شرکت‌ها و سهامداران، دخالت‌های گاه و بی‌گاه دولت و... به سمتی بوده است که یک فرد عادی جامعه انگیزه ورود به بورس را پیدا کند؟

حقوقی‌های رانتی، حقیقی‌های منفعل

افزون‌بر همه این موارد در بازار فعلی ایران که حقوقی‌ها سهم قابل توجهی در معاملات بورس دارند و حقیقی‌ها در بسیاری از زمان‌ها بدون داشتن لابی‌ها و رانت‌های اطلاعاتی که حقوقی‌ها دارند متضرر می‌شوند، آیا یک فرد معمولی که سرمایه خود را با هزار زحمت و دردسر کسب کرده است می‌تواند به این نهاد مالی اطمینان کندطبیعتا زمانی که با خرید چند سکه یا هزاران دلار در بازار ارز و در سویی دیگر با سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات و... بعضا می‌شود یک‌شبه ره صد ساله را طی کرد که البته به ضعف در ساختارهای اقتصاد بیمار و رانتی ایران بر می‌گردد چرا باید مردم معمولی و حتی سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری در بازار بورسی فکر کنند که در کنار عدم جلب اعتماد در پاره‌ای از زمان‌ها بازدهی آن حتی به زیر پنج درصد هم می‌رسد که پایین‌ترین بازدهی در میان همه بازارهای مالی استدر کنار آن باید به ضعف فرهنگ‌سازی و عادت سنتی ایرانیان که با واژه صبر بیگانه هستند هم توجه کرد چراکه به همان میزان که سازمان بورس برای دعوت مردم بجز چند سال اخیر طی نزدیک به 50 سال فعالیت، فرهنگ‌سازی را در سرلوحه فعالیت‌های غیرمالی خود قرار داده است، سرمایه‌گذاران ایرانی نیز برای کسب بازدهی منتظر سودهای بلندمدت نمی‌مانند و بزرگ‌ترین مزیت فعالیت بورس را که ماندگاری و گذشت زمان می‌باشد را نادیده می‌گیرند.


با شعار مردم سهامدار نمی‌شوند

به هر ترتیب اگر مسوولان اقتصادی و بورس در کشور انتظار دارند که مردم به بازار سرمایه هم توجه داشته باشند و نقدینگی خود را به این نهاد مالی هم منتقل کنند باید موارد ذکر شده در این گزارش را مورد توجه قرار دهند و سه گانه «شفافیت، اعتماد و بازدهی» را مورد توجه جدی قرار دهند تا مردم عادی هم با تحلیل این سه‌گانه به سرمایه‌گذاری در بورس اقدام کنند و همه این نکات زمانی به واقعیت تبدیل می‌شود که در عمل هم برای آن تلاش شود و تنها به شعار دادن یا حرف‌های کلیشه‌ای همانند اینکه حرفه‌های به بورس بیایند، به صندوق‌های سرمایه‌گذاری فکر کنید، نگاهتان همیشه بلندمدت باشد پرداخته نشود تا بورس ایران هم همانند بورس‌های سایر کشورهای توسعه‌یافته با عمیق شد و حضور بخش بزرگی از مردم بتواند تاثیرگذاری خود را بر معادلات اقتصادی و کلان کشور بازی کند و از سویی دیگر مسوولان هم این نهاد مالی را جدی بگیرند و آن را به گوشه‌ای از اقتصاد کشور همانند بچه سر راهی الصاق نکنند و بازار سرمایه کشور را همیشه به عنوان یک مرکز اقتصادی یا همان دماسنج اقتصادی تحولات جاری کشور مورد ارزیابی قرار دهند نه اینکه هرازگاهی با بیان سخنان شعاری طوری با بورس برخورد می‌کنند که حتی مردم عادی هم متوجه می‌شوند که این نهاد آنچنان که باید در میان بازی بزرگان اقتصاد ایران جای ندارد.


منبع : 

روزنامه جهان صنعت صفحه یک

روزنامه جهان صنعت صفحه پنج


بورس کالا حیاط خلوت دولت


بعد از آنکه بورس اوراق بهادار چندی پیش با گزارش انتقادی مرکز پژوهش‌های مجلس مواجه و شائبه دستکاری شاخص‌های بورس برای مثبت نشان دادن فضای کلی بازار سرمایه به منزله یک ضعف ساختاری اعلام شد، صراحتا این مرکز در گزارش کارشناسی خود عنوان کرد که عملکرد شاخص کل بورس با واقعیت معاملات سهامداران از هر لحاظ منطبق نیست، این بار بورس کالا به عنوان هدف تازه این مرکز با یک گزارش سراسر انتقادی روبه‌رو شده است. در این گزارش دخالت در مکانیسم‌های عرضه و تقاضا، تفاوت قیمت ایجاد شده در این بازار با بازار آزاد و قرار گرفتن ابزار کنترل قیمت در اختیار برخی از دستگاه‌های اجرایی دولتی که به شکل‌گیری رانت‌های متفاوت و دلالی در این بورس منتهی شده  بدون هیچ‌گونه چشم‌پوشی ذکر شده است. حتی در قسمتی از این گزارش به عدم رعایت بعضی از قوانین و مقررات توسط نهادهای دولتی به وضوح اشاره می‌شود. همه این موارد ضعف‌های تشکیلاتی و مدیریتی بورسی را عیان می‌کند که به حیاط خلوت دلالان دولتی و معامله‌گران سوداگر که از حفره‌های قانونی معاملات در این بورس به خوبی استفاده می‌کنند، تبدیل شده است. باید این گزارش را به فال‌نیک گرفت تا شاید مسوولان ارشد اقتصادی توجه خود را پس از بورس اوراق به بورس کالا معطوف کنند و قوانین بازدارنده‌تری را برای کنترل و نظارت در این دو نهاد مالی به اجرا در آورند تا شاید در بهترین حالت روند معاملات با شفافیت و به دور از رانت پیگیری شود.


منبع : روزنامه جهان صنعت صفحه یک

بازتاب سایت خبری بی بی سی

مقصد تازه اتوبان یکطرفه «پکن- تهران»


راه‌اندازی شرکت‌های رتبه‌بندی اعتباری تازه‌ترین بهانه و فرصت حضور چینی‌ها در اقتصاد ایران است. این پیشنهاد که روز گذشته طی جلسه‌ای در تهران از طرف چینی‌ها به دو عضو هیات مدیره بورس ارایه شد، با استقبال طرف ایرانی هم روبه‌رو شده است. این رویداد در حالی رخ داده است که پس از حضور چینی‌ها در کل فضا و فرصت‌های اقتصاد ایران که شامل ورود کالاهای اغلب بی‌کیفیت و غیر‌استاندارد است تا پروژه‌های کلان ملی این‌بار بورس با توجیه راه‌اندازی یک شرکت رتبه‌بندی به عنوان هدف تازه چینی‌ها مورد توجه کشور دوست در شرق آسیا قرار گرفته است. مشخص نیست که چرا اغلب مسوولان و مقامات ارشد کشور بیشترین تمرکز فعالیت‌های اقتصادی و مالی سازمان متبوع خود را به کشور چین در همه زمینه‌ها معطوف کرده‌اند و مسیر «پکن- تهران» به یک اتوبان یکطرفه بدون انتقال تکنولوژی و تربیت کارشناسان متخصص از سال‌ها پیش تبدیل شده است. افزون بر این بی‌توجهی به متخصصان و تولیدات داخلی از یکسو و نادیده انگاشتن کشورهای مطرح و قدرتمندتر در حوزه‌های مشابه از سوی دیگر نگرانی‌هایی است که توجه به آن می‌تواند فرصت‌های تازه‌تری در اختیار ایران قرار دهد.


منبع : روزنامه جهان صنعت صفحه یک

بازتاب سایت خبری بی بی سی