همیشه ما ایرانیان به تمدن چندین هزار ساله خود افتخار میکنیم اما اینکه در حال حاضر دارای چه تمدن و غنای فرهنگی هستیم جای سوال زیادی را به وجود آورده است. «دورویی» در ملاءعام و در یک برنامه ورزشی تازهترین شاهکار رسانه ملی در حمایت از تیم ملی فوتبال برای مسابقات جام جهانی 2014 برزیل است که تا به امروز جز پخش یک تیزر 20 ثانیهای حمایت خاصی را تدارک ندیده است. قصد انتقاد از رسانه ملی را در این یادداشت نداریم بلکه ماهیت این گزارش بر مبنای همان رفتار دوگانه کارشناسان فوتبالی است که در برنامه ورزش از نگاه دو وقتی که درباره سرنوشت تیم ملی در برزیل حرف میزدند و به مردم امید میدادند که با روحیه خوب میتوان نتایج خوبی در جامجهانی گرفت اما وقتی مجری همیشه سردرگم و تحت تاثیر این برنامه، یعنی پیمان یوسفی مخاطبان را به تماشای آیتمی دعوت کرد و مهمانان حاضر در برنامه به گمان اینکه میکروفنهای استودیو بسته است تحلیلهای واقعی خودشان در خصوص تیم ملی را بیان کردند اما غافل از آنکه میکروفن صداهای آنان را در برنامه زنده پخش می کرد. ابتدا حمید درخشان با خنده میگوید: «هر چی فکر میکنم نمیدونم دی ماریا رو باید بگیریم؟ مسی رو باید بگیریم؟» و در ادامه پرویز مظلومی هم آرزو میکند: «ای کاش بازی آخر ما با آرژانتین بود!» حسن روشن هم میگوید: «مسی مقابل ایران بازی نمیکند و به نظر من به استراحت میپردازد.» اما پیمان یوسفی با این نظر مخالفت میکند و میگوید: «او در کارنامهاش به دنبال آقای گلی میگردد!!» واقعا تاسفآور است که مجری برنامه و به اصطلاح کارشناسان برنامه اینگونه کشور و مردم خود را تحقیر میکنند. برای ارزیابی شرایط تیم ملی فوتبال اساسا نیازی نیست که تملق شود بعد تحقیر بلکه بهتر آن بود که به دور از هرگونه دورویی وضعیت تیم ملی فوتبال در جامجهانی تحلیل میشد. شاید همین گاف بزرگ بود که باعث شد تا در برنامه دوم در جمعه پیمانیوسفی خیلی سیاستمدارانه عطای کار را به لقای خود بخشید و اعلام کرد که دیگر در این برنامه حاضر نخواهد شد. درباره کارنامه مربیگری کارشناسان این برنامه در فوتبال ایران هم گزینهای جز سکوت و تاسف وجود ندارد.
بدترین اتفاق ممکن برای یک فوتبالیست آن هم در آستانه شروع جام جهانی مصدومیت است. در تاریخ مسابقات جامهای جهانی بازیکنهای بزرگی وجود دارند که به خاطر آسیبدیدگی از بازی در ارزشمندترین مسابقات فوتبال دنیا یا همان جام جهانی محروم شدهاند. حال این اتفاق این بار باز هم برای ایران در حال تکرار شدن است. مصدومیت ناگهانی هاشم بیکزاده، مدافع تیم ملی فوتبال آن هم در بازی دوستانه با مونته نگرو در حالی که کمتر از دو هفته تا آغاز جام جهانی 2014 برزیل باقی مانده اردوی تیم ملی فوتبال در اتریش را تحت تاثیر قرار داده است. هرچند آخرین خبرها از این حکایت میکند که برای بهبود وضعیت این مدافع، وی برای درمان به برزیل اعزام خواهد شد تا حتی زودتر از همه بازیکنهای دیگر بیکزاده به کشور میزبان جام جهانی برسد. این اتفاق از دو جهت قابل ارزیابی است؛ نخست آنکه حساسیت و پازلهای تاکتیکی است که کارلوس کیروش برای این بازیکن در نظر گرفته است که نشان از آن دارد که بیکزاده از مهرههای اصلی و تاثیرگذار ایران در جام جهانی است اما از منظری دیگر احتمال بلایی که سر دیه گو سیمئونه در فینال لیگ قهرمانان اروپا آمد برای کیروش نیز وجود دارد چراکه در آن بازی کاستا ستاره مصدوم اتلتیکو مادرید به بازی گرفته شد که نتیجه این اشتباه تعویض در دقیقه 10 بازی شد تا این تیم یک تعویض طلایی خود را در آن سطح از بازی از دست بدهد. حال تصور کنید اصرار کیروش به بازی کردن هاشم بیکزاده در جام جهانی، تجربه دیه گو سیمئونه را باز هم تکرار کند. آیا بهتر نیست با این مصدومیت منطقی برخورد شود؟
منبع :
اهمیت جام جهانی را برای فدراسیوننشینها توجیه کنید
جام جهانی فوتبال اگر یکی از بزرگترین فستیوالهای جهانی ورزش نباشد قطعا معتبرترین مسابقاتی است که تنها با حضور 32 کشور منتخب که سختترین مسابقات مقدماتی را با شکست دادن رقیبهای خود پشتسر گذاشتهاند هر چهار سال یکبار برگزار میشود. ایران در طول همه دورههای جام جهانی تنها چهار بار موفق شده است در بالاترین سطح مسابقات فوتبال جهان شرکت کند و خیلی از کشورها و بازیکنان بزرگ دنیا نیز همچنان در آرزوی یکبار شرکت در این مسابقات هستند. حضور در جام جهانی برای همه کشورها علاوه بر ابعاد ورزشی حتی ابعاد فرهنگی و سیاسی را نیز به همراه خواهد داشت. خوب به یاد داریم که در جام جهانی 98 فرانسه بازی ایران- آمریکا چگونه توانست کل مسابقات را تحت تاثیر قرار دهد. حتی اشک ریختنهای بازیکن تیم ملی کرهشمالی پیش از بازی مقابل برزیل در جام جهانی هم نشان میدهد چه جو روانی شگفتانگیزی بر این بازیها حاکم است به طوری که همه کشورها سعی میکنند در این رهاورد جهانی بهترین نماینده ورزشی، فرهنگی از طرف مردم کشور خود باشند و به نوعی تبلوری از غرور ملی خود را در داخل و بیرون از مسابقات نشان دهند. حال اما در ایران یک نهاد همانند وزارت ورزش یا حتی وزارت ارشاد باید در یک جلسه رسمی علی کفاشیان، رییس فدراسیون فوتبال را توجیه و متوجه این موضوع کند که او براساس جایگاه حقوقی خود در روزهای منتهی به جامجهانی 2014 برزیل نسبت به تحولات تیم ملی فوتبال ایران چگونه اظهار نظر کند تا با حرفهای بیپایه و اساس خود با آبرو و اعتبار فرهنگ ایرانیان بازی نکند. تازهترین شاهکار آقای همیشه خندان که براساس اظهارنظر خود اراده جابهجایی یک لیوان آب را هم در فدراسیون فوتبال ندارد در روزهای گذشته به یک هجمه جهانی منفی برای ایران تبدیل شده است. نگاهی به شرایط نشان میدهد ظاهرا در ایران به عنوان یک کشور نفتخیز، دریافت میلیونها دلار پاداش صعود به جام جهانی از سوی فیفا، حمایت مالی همهجانبه دولت و البته اسپانسر تیم ملی از فدراسیون کفاشیان آنقدر کافی نبوده است که ایشان بدون در نظر گرفتن تبعات رسانهای حرفهای خود میگوید بازیکنان تیم ملی فوتبال باید مراقب لباسهای خود باشند چراکه دیگر به آنها لباسی داده نمیشود. همین بیخردی کافی بود تا رسانههای دنیا از آرژانتین تا حوزه خلیجفارس از آلمان تا برزیل با مضحکه کردن این حرف اعلام کنند مسی شانس تعویض پیراهن با بازیکنان ایران را از دست میدهد. در عین حال نبی، دبیرکل فدراسیون کفاشیان هم دست کمی از رییس خود ندارد و در پاسخ به بی کیفیت بودن لباسهای اسپانسر تیم ملی به جای جبران و توضیح میگوید لباسهای تیم ملی آب نرفته است و بازیکنان رشد کردهاند! واقعا خجالت آور است که سایر کشورها با برنامههای فرهنگیشان سعی در نشان دادن عمق تمدن و اعتبار مردمان خود دارند آن گاه بالاترین افراد تصمیمگیر فوتبال در ایران با بیان حرفهای بیپایه و اساس که تا به امروز خوراک رسانههای خنثی داخلی بوده است برای رسانهها بینالمللی سوژه فشارسازیهای منفی و نشان دادن نادرست فرهنگ ایرانی را فراهم میکند. ذکر این نکته نیز لازم است که کاش یکی از دهها رسانه ورزشی کشور که هر روز فقط دست به حاشیه پردازی میزنند و اغلب بهعنوان نشریه زرد شناخته میشوند در برابر این اتفاق موضعگیری میکردند و برای یکبار هم شده تیتر یک خود را به دفاع از فرهنگ کشورشان اختصاص میدادند تا یک روزنامه اقتصادی دست به این کار نزند هر چند که همه ما رسالتی بر دوش داریم که نمیتوانیم از کنار آن به راحتی عبور کنیم.
منبع :
باز هم محمد بنا از تیم ملی کشتی فرنگی قهر کرد! «قهر» ابزاری که در دنیای حرفهای ورزش نه تنها جایگاهی ندارد بلکه به شدت به وجهه یک مربی یا بازیکن آسیب میزند. در شرایطی که کمتر از 14 روز به آغاز مسابقات جام جهانی کشتی فرنگی در تهران باقی مانده است محمد بنا، سرمربی پیشین این تیم بنا به هر دلیلی که نمیتواند توجیهکننده پشت کردن به تیم ملی باشد با تکرار رفتار گذشته خود یک بار دیگر در حساسترین زمان ممکن و با بیاحترامی کردن به مردم کشورش که البته بسیاری از آنها کشتی را ورزش اول ایران میدانند اردوی این تیم را ترک کرده است و به تبع آن بازیکنان نیز به همراه وی از اردو خارج شدهاند. هر دلیلی که برای این رفتار وجود داشته است از سوءتفاهم دوجانبه گرفته تا حمایت نکردن بیقید و شرط فدراسیون کشتی از محمد بنا و تیم ملی فرنگی. اینگونه واکنشها و رفتارها هیچ جایگاهی در ورزش حرفهای ندارند. ترک کردن اردوهای تیم ملی که از بازیکنان و مربیان تیم ملی فوتبال آغاز شد و حال به سایر رشتههای ورزشی نیز کشیده شده است اگر از همان ابتدا با برخورد قاطع وزارت ورزش و فدراسیونهای متبوع آن روبهرو میشد، کار را به جایی نمیکشاند که هر روز یک ورزشکار و مربی بدون توجه به نام تیم ملی ایران با پشت کردن به آن با حیثیت ورزشی و احساسی میلیونها نفر بازی کند. به هر حال لازم است تا وزارت ورزش با استفاده از ابزارهای قانونی خود یک بار برای همیشه با اینگونه آبروریزیهای ملی برخورد کند.
منبع :
22 میلیارد هزینه برای هیچ
مدیریت یک هنر است. در فوتبال ایران کمتر مدیری پیدا میشود که از مدیریت آن هم در حوزه فوتبال از پشتوانه علمی قابل اعتنایی برخوردار باشد اما تا بخواهید مدیرانی داریم که در وارونه جلوه دادن حقایق استاد هستند. اینگونه مدیران که در کسب مدارک و عنوانهای متفاوت بیهویت علمی و غیره تبحر دارند در شرایط بحرانی با بر هم زدن قواعد بازی، موج فشارها را از سوی خود دور میکنند. بعد از افشای ریز قراردادهای بازیکنهای پرسپولیس و استقلال نوع برخورد مدیران این دو تیم گویای حقایق تلخ و آشکاری بود. باشگاه پرسپولیس با رقم 18 میلیارد تومان هزینه حداقل این توجیه را دارد که خروجی این همه هزینه نایب قهرمانی و کسب سهمیه آسیایی است. نوع اظهارنظرهای مدیر قبلی و سرپرست فعلی باشگاه پرسپولیس بعد از افشاگری هم زیر سوال بردن کل افشاگری نبود بلکه در نوع پرداخت و دریافت پولها بود. اما افشای لیست قراردادهای باشگاه استقلال از سوی وزارت ورزش مشخص کرد این باشگاه و مدیرعامل شوالیه آن نزدیک به 22 میلیارد تومان هزینه کرده که بیش از چهار میلیارد تومان بیشتر از باشگاه پرسپولیس است و در نهایت به کسب عنوان پنجمی لیگ برتر در بین چهار مدعی قهرمانی و حذف از مرحله نخست مسابقات آسیایی ختم شد. جالب آنکه که تنها یکی از بازیکنان این تیم به نام آندرانیک تیموریان با دو میلیارد و 350 میلیون تومان نهتنها گرانترین بازیکن این تیم بلکه شاید گرانترین بازیکن کل تاریخ لیگ برتر باشد. بدهی کل استقلال هم بیش از 40 میلیارد اعلام شده است حال در این شرایط علی فتحاللهزاده خوئی مدیرعامل این تیم با خونسردی کامل و در اظهارنظری عجیب در پاسخ به این ارقام و بدهیها میگوید: «من باعث و بانی این بدهیها نیستم» و «هزینه 22 میلیاردی استقلال در یک فصل نشان از مظلومیت ماست» و... واقعا حس خوبی به شما دست میدهد وقتی این گونه پاسخها را میخوانید؟ مدیری که در کل فصل به باشگاه رقیب خود به خاطر پول و ماشین حمله میکرد حال که لیست قراردادهای باشگاه متبوعش اعلام شده است نهتنها به خاطر رفتار خود و البته نتایج تیمش عذرخواهی نمیکند بلکه طلبکار هم هست. فکر میکنید چرا فوتبال ما در حال عقبگرد است؟ چرا باشگاههای ما از استانداردهای روز دنیا کیلومترها فاصله دارند؟ چرا مدیران آن به جای پاسخگویی فرافکنی میکنند؟ لطفا یک بار دیگر این گزارش را بخوانید.
منبع :
جام قهرمانی لیگ برتر که سیزدهمین دوره خود را تجربه کرد به تیمی رسید که همگان آن را منظمترین و یکی از بیحاشیهترین باشگاههای فوتبال میدانستند. فولاد خوزستان که در ابتدای فصل شانس بالایی برای قهرمان شدن آن متصور نمیشد با مربیگری حسین فرکی توانست در پایان ماراتن 30 هفتهای در شهر تبریز جشن قهرمانی خود را برپا کند. مسابقات هفته آخر همانطور که پیشبینی کرده بودیم با هیجان ذاتالوصفی برگزار شد و تیم قهرمان و تیمهای سقوطکننده تا آخرین دقایق این شانس را داشتند تا جای خود را با سایر تیمها عوض کنند. روز جمعه در حالی که فولاد خوزستان با یک گل توانست گسترش فولاد تبریز را شکست دهد، در آن سوتر پرسپولیس که شانس اصلی قهرمان شدن خود را در هفته ماقبل آخر با تساوی در لحظات آخر با راهآهن از دست داده بود نیز با شکست دادن استقلال خوزستان امید داشت تا با کوچکترین لغزش فولاد بتواند جام قهرمانی را به دست آورد که این اتفاق در نهایت رخ نداد و این تیم با وجود حاشیههای فراوان و حمایت نشدن از سوی وزارت ورزش در کل فصل، نایب قهرمان مسابقات شد. در سایر مسابقات تیم نفت تهران که تنها با یک پیروزی یک بر صفر هم میتوانست قهرمان شود، هر کاری کرد نتوانست دروازه سپاهان را در اصفهان باز کند. این تیم حتی دوبار توپ را به تیر دروازه کوبید و دروازهبان این تیم پنالتی عقیلی مدافع تیم زرد پوش را هم گرفت اما بازی روی دیگر خود را نشان داد. در مجموع سپاهان که امید داشت سهمیه آسیایی بگیرد توانست با یک گل تیم یحیی گلمحمدی را شکست دهد و نگذارد این تیم قهرمان شود اما سپاهان به خاطر تفاضل گل برابر و گل زده کمتر نسبت به تیم نفت که جایگاه سوم جدول را کسب کرد از رسیدن به لیگ قهرمانان آسیا محروم شد تا پس از سالها از گردونه این مسابقات خارج شود و در رتبه چهارم جدول قرار بگیرد. یکی از بزرگترین غافلگیریهای بازیهای روز آخر در بالای جدول، شکست 3-1 استقلال در جلوی چشمان تماشاگرانش بود که تراکتور سازی توانست با آرامش این تیم را که حداقل برای سهیمه آسیایی میجنگید شکست دهد تا تیم آبیپوش تهرانی با کسب رتبه پنجم جدول بدترین نتیجه را براساس هزینههای کل فصل و کارنامه امیر قلعه نویی بگیرد تا پس از سالها این تیم نیز به مسابقات لیگ قهرمانان آسیا راه پیدا نکند. در پایین جدول هم نتایج به صورتی رقم خورد که در نهایت باعث شد تیم داماش با تساوی یک بر یک برابر مس کرمان از پیش سقوط کرده در رشت، مستقیم به لیگ دسته یک سقوط کند و تیم فجرسپاسی نیز با برد 2-1 برابر ملوان در شیراز توانست به مرحله انتخابی آخرین تیم لیگ برتر راه پیدا کند. اما اتفاق بزرگ دیگر در روز آخر به بقای ذوبآهن در لیگ اختصاص پیدا کرد.این تیم توانست در تهران راهآهن را شکست دهد که هفته قبل با متوقف کردن پرسپولیس قهرمانی این تیم را کمرنگ کرده بود. جالب آنکه رییسیکیا، مدیرعامل باشگاه راهآهن بعد از بازی با پرسپولیس به بازیکنان تیمش لوح غیرت اهدا کرده بود که به نظر میرسد بهتر آن بود که این لوح در پایان بازی با ذوب آهنی اهدا میشد که اگر در روز آخر و مقابل این تیم میباخت به جای داماش به دسته یک سقوط میکرد.
منبع :
3 روز تا خوشبختی
«نفت، فولاد، استقلال، پرسپولیس و حتی سپاهان» تیمهایی که برای خوشبخت شدن منتظر آخرین بازی که تنها سه روز دیگر باقی مانده، هستند تا با قهرمان شدن در این دوره از مسابقات لیگ برتر ثمره تلاشهای یک فصل خود را ببینند. با نتایج روز یکشنبه یک سونامی در جدول ردهبندی مسابقات صورت گرفت به طوری که پرسپولیس علی دایی از رده اول پس از تساوی با راهآهن به رده چهارم سقوط کرد و نفت یحیی گلمحمدی در روزی که علاوه بر بردن به فکر گلباران تیم نگونبخت گسترش فولاد نیز بود پس از شکست تلخ فولاد خوزستان حسین فرکی از تیم تازه احیا شده استقلال توانست با پشتوانه تفاضل گل بالاتر به صدر جدول برسد. سپاهان نیز با شکست دادن ملوان نشان داد که تا آخرین لحظات قصد دارد تا امیدهای خود را حتی برای قهرمانی و دستکم کسب سهمیه آسیایی زنده نگاه دارد. مسابقات این پنچ تیم نشان میدهد که با اما و اگرهای بسیار و اتفاقات فوتبالی عجیب و غریب حتی سپاهان اصفهان هم البته به شرط برد بیش از دو گل با احتمال شکست سه تیم دیگر شانس قهرمان شدن شگفتانگیزی خواهد داشت. در این بین اما نفت تهران که خیلیها دوست دارند این تیم قهرمان شود بیشترین احتمال قهرمانی را دارد که البته باید از سد تیمی به نام سپاهان آن هم در اصفهان بگذرد. از سویی دیگر شانس فولاد خوزستان که بازی بزرگ هفته ماقبل پایانی خود را به استقلال امیر قلعهنویی در شهر خود واگذار کرد به مصاف گسترشفولادی میرود که با پذیرفتن چهار گل از نفت تهران در بدترین شرایط روحی خود قرار دارد و حتی حرفهای دروازهبان این تیم بعد شکست سنگین روز یکشنبه که مدعی شد بعضی از بازیکنان این تیم کمکاری کردند هم میتواند حاشیههای زیادی را برای این تیم به وجود آورد. اوضاع برای پرسپولیس و استقلال در بازی پایانی کمی متفاوت خواهد بود. پرسپولیس به مراتب بازی سختتری نسبت به رقیب تهرانی خود در هفته آخر دارد و باید در جنوب به مصاف تیم استقلال خوزستانی برود که هیچ نگرانی از سقوط نیز ندارد و به راحتی میتواند کار را برای قرمزپوشان که در روز بازی با راهآهن با بیتجربگی برد را با مساوی عوض کردند، سخت کند. در طرف دیگر استقلال نیز در ورزشگاه خانگی خود و در حضور تماشاگرانش با تراکتورسازی تبریز بازی دارد که بازی به مراتب سادهتری میتواند باشد به شرطی که این تیم آذری نخواهد با شکست دادن رقیب آبیپوش خود همه پیشداوریها را بر هم بزند. بزرگترین مشکل استقلال در این بازی نیز محرومیت آندو است که میتواند برای این تیم گران تمام شود. به هر حال قبل از آغاز جامجهانی برزیل، فوتبال ایران یک هیجان بزرگ را تجربه میکند که برای لذت بردن از آن تنها باید سه روز دیگر صبر کنید.
منبع :
از شیث رضایی تا مهدی رحمتی !
رفتارهای دوگانه بخشهای متفاوت فدراسیون فوتبال ایران هر چقدر ادامه پیدا میکند، زوایای پنهان و گمانهزنیهای همیشگی درباره این نهاد که نگاه یکسان به تیمهای فوتبال ندارد را بیشتر تقویت میکند.صدور رای تازه کمیته انضباطی درباره حرکت دور از انتظار مهدی رحمتی، دروازهبان باشگاه استقلال در بازی با ملوان که عکسهای آن به قدری تاسفبرانگیز بود که حتی رسانههای رسمی نتوانستند آن را منتشر کنند آنقدر عجیب، شگفتانگیز و غیرقابل کتمان بود که اسماعیل حسنزاده، رییس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال را وادار به موضع گیری تازه کرد. وی در توجیه این رای میگوید «اگر این عکسها درست باشد و ثابت کند که رحمتی یک حرکت غیراخلاقی انجام داده و کمیته انضباطی پس از بررسیها و تحقیقات لازم به این نتیجه برسد، بحثش متفاوت خواهد بود و ما در آن صورت برخورد دیگری خواهیم داشت، اما عکسهای فعلی از نظر ما واضح نیست.» برای این که بدانید نگاه کمیته انضباطی فدراسیون چقدر تبعیضآمیز است، باید محرومیت شش ماهه دو بازیکن باشگاه پرسپولیس را با حرکت بازیکن باشگاه استقلال که کاملا ارادی انجام شده یا برخوردهای آندو تیموریان در قیاس با پیام صادقیان را مقایسه کنید. همین مقایسه به خوبی نشان میدهد رنگ خون بعضی تیمها در فدراسیون فوتبال قرمزتر است و تحت هر شرایطی کمترین فشارها به اینگونه تیمها تحمیل میشود. با این روش در بلندمدت احتمالا یا باید در انتظار حذف افراد بیشتری در فدراسیون فوتبالی باشیم که در چند مدت اخیر دو نفر از اعضای قدیمی آن اخراج شدهاند یا احتمالا اینگونه جانبداریها ادامه پیدا خواهد کرد.
منبع :
تغییر تابعیت در کشور استعدادها ؟
بعضی از شایعات حتی غیرواقعی آن هم تاسفبرانگیز است، چه برسد به آنکه رنگ واقعیت هم به خود بگیرد. هفته گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه «ادر لوسیانو ادینیو»، بازیکن برزیلی تیم فوتبال مس کرمان تمایل دارد با تغییر تابعیت خود به عضویت تیم ملی فوتبال ایران دربیاید و با فرصت بزرگ به وجود آمده در جامجهانی 2014 برزیل، کشوری که این بازیکن در آن به دنیا آمده است بازی کند. واکنش کارلوس کیروش، سرمربی تیم ملی در آخرین تمرین ملیپوشان درباره این موضوع اینگونه بود: «اگر بخواهیم به این نوع سوالات پاسخ دهیم نادرست خواهد بود. چون موضوع بیاهمیت است.» این حرف نشان میدهد حداقل تمایلی از سوی این مرد پرتغالی سختگیر به جدی گرفتن این شایعه وجود ندارد. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که این شایعه در حال تبدیل شدن به واقعیت هم هست باید از همان مرحله نخست نسبت به آن موضعگیری شود و در مرحله ابتدایی باید علی کفاشیان رییس همیشه خونسرد و خوشحال فدراسیون فوتبال جلوی این گونه کارهای بیمنطق را بگیرد. ایران با جمعیتی بیش از 70 میلیون نفر که بخش بزرگی از جوانان آن به فوتبال علاقه دارند و در لیگهای برتر، دسته اول، دوم، منطقهای و... در حال تمرین و بازی کردن هستند هیچ نیازی به بازیکنهای خارجی سوخته شده و حتی حرفهای ندارد. واقعا شگفتانگیز است که ما در تیم ملی فوتبال فعلی ایران بازیکنانی همانند «قوچاننژاد، انصاریفرد، جهانبخش، رضا نوروزی و حتی جوانان آیندهداری همانند کاوه رضایی و پیام صادقیان» را داریم که در بهترین فرم و شرایط فوتبالی خود در لیگهای داخلی و خارجی هستند بعد ما در اندیشه پیوستن بازیکنان خارجی هستیم. اگر کشورهای منطقه حوزه خلیج فارس یا حتی مطرح دنیا این کار را انجام میدهند یا به خاطر فقر جمعیتی و استعداد نداشتن بازیکنهای بومی آنهاست یا به خاطر شرایطی خاص یک بازیکن خارجی را با تغییر تابعیت به تیم ملی خود میکشانند. ما در حال حاضر آنقدر از بابت برخورداری از بازیکنهای جوان و باتجربه به فقر استعدادی نرسیدهایم که دست به دامن خارجیها شویم.
واگذاری به هر شکل ممکن؟
واگذاری دو تیم تهرانی و پرطرفدار پرسپولیس و استقلال که از سالهای گذشته و حتی در دولتهای پیشین وعده آن به یک شعار ثابت دولتمردان تبدیل شده بود، حال در دولت یازدهم قرار است به قسمت نهایی خود برسد و این تیمها به بخش خصوصی واگذار شود. اما سرعت عمل دولت تازه و در کنار آن اراده وزیر ورزش که حتی یک نماینده ویژه هم برای این واگذاری تعیین کرده است نشان از آن دارد که باید به زودی خبرهای هیجانانگیزی از سرانجام این پروژه طولانی به گوش برسد. اصل این تصمیم مورد پذیرش همه منتقدان و مدافعان واگذاری این تیمها از دولت به مردم است اما نکتههای خاصی هم در این میان وجود دارد که مورد انتقاد کارشناسان و فعالان قرار گرفته است. چرا در حالی که سالها این واگذاری معطل مانده بود، حال تصمیمگیرندگان ارشد اقتصادی دولت و وزیران ورزش و اقتصاد اصرار دارند تا در خوشبینانهترین حالت تا پایان سالجاری که تنها 18 روز کاری از آن باقیمانده است و در بهترین حالت تا 20 فروردینماه 1393 دو باشگاه سرخابی را به بخشخصوصی واگذار کنند. آیا این مقامات به تبعات این واگذاری عجولانه توجه کردهاند. واقعا اگر اهلیت خریداران در ابتدا احراز شود و در ادامه با بیملاحظهگریهای خریداران به علت عدم ارزیابی نشدن دقیق به خاطر تعجیل در واگذاری به یک بحران مدیریتی و مالکیتی در سطح ملی تبدیل شود، آقایان حاضر به پاسخگویی هستند؟ مشخص است که دولت فقط به خاطر پرداخت نکردن سهم خود از تیمداری این دو باشگاه که در مجموع شاید 50 میلیارد تومان در سال میشود، قصد دارد به هر طریق ممکن و در اولین فرصت از زیر بار مالکیت این دو باشگاه شانه خالی کند که این میتواند به صورت بالقوه به یک چالش تمام عیار برای دولت حسن روحانی تبدیل شود.شاید بهتر آن باشد که مقامات مسوول با درایت بیشتری این واگذاری را به مرحله نهایی برسانند.
منبع :