امروز آخرین
بورس کشور در حالی آغاز به کار خواهد کرد که برای افتتاح آن بعد از ماهها مذاکره،
حاشیهسازی و جنجال سرانجام مسوولان توانستند با رایزنی زغالسنگ، قطران و در
لحظات آخر بعد از توافق با وزارت نیرو، معامله بار پیک برق را به روز نخست این
بورس برسانند تا از همان ابتدای تولد این نهاد مالی، بورس چهارم کشور با یک آغاز
نه چندان هماهنگ ورود خود را به بازارهای سرمایهای کشور اعلام کند.
اگر اوضاع در بورس انرژی که- به گفته صالحآبادی،
رییس سازمان بورس آخرین بورس کشور خواهد بود- به مانند سایر بورسهای کشور که
معمولا در آن عدهای به عنوان لیدر و هدایتکننده معاملات را در دست میگیرند و از
آنها به نام هدایتگران بازار یاد میشود باشد، نباید به آینده آن زیاد خوشبین
باشیم. چراکه در هر بازاری وقتی کارایی جلوه پیدا میکند که اطلاعات بین همه
فعالان به صورت یکسان در جریان باشد و در آن بازار بازدهی و سود به 90 درصد معاملهگران
تعلق نگیرد. در اینکه مشکل کارا نبودن در کالبد اقتصاد کشور جایگاه خاصی دارد هیچ
شکی وجود ندارد چراکه اگر غیر از این بود، در این فضا نه سلطان شکری به وجود میآمد،
نه سلطان پتروشیمی و نه سلاطین معاملاتی دیگر که بتوانند بخش قابلتوجهی از خرید و
فروشها را هدایت کنند. اگر از همین ابتدای آغاز به کار بورس انرژی، قوانین
بازدارندگی شدیدی وجود داشته باشد تا بتوانند جلوی هرگونه رانت و سوءاستفادههای
مالی را بگیرند میتوان به رشد و توسعه این بورس امید داشت چراکه اگر به مانند بیش
از 10 بورس انرژی در دنیا، بورس انرژی ایران نیز بتواند در مسیر صحیح و استاندارد
معاملات خود قرار گیرد، میتواند در کمتر از یک دهه به یک برند و بازار معاملاتی
معتبر حداقل در سطح منطقه خلیجفارس تبدیل شود و با اعتباری که به دست میآورد، میتواند
درصد قابلتوجهی از توسعه اقتصادی کشور را به دست گیرد.
همه این آرزوها وقتی به واقعیت تبدیل میشود که شفافسازی معاملاتی و
یکسانسازی اطلاعاتی برای همه معاملهگران و فعالان این بازار وجود داشته باشد و
این بورس به مانند یک نهاد مالی که در گذشتهای نزدیک به حیاطخلوت دولت تبدیل شده
بود در این مسیر گام نگذارد. به هر سوی همیشه پیشگیری بهتر از درمان بوده است و
برای بورس انرژی هم میتواند این توصیه کارساز باشد به شرطی که مسوولان و کنترلکنندگان
بیرونی این بورس عزم و ارادهای داشته باشند تا این بورس در واقعیت خود نیز به سمت
کارایی پیش برود و در نهایت بتواند با اعتمادسازی در کوتاهمدت محصولات بیشتری را
برای معامله به این بورس بکشاند.
منبع :
زمانی که محمدجابریان از خرید سهم مالکیتی فولاد خوزستان پشیمان شد و با صرف زمان، پول و حتی به میان کشیدن آیتالله صادقآملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه به این ماجرا سرانجام توانست هزینههای خرید خود را تمام و کمال از سازمان خصوصیسازی پس بگیرد شاید همگان تصور میکردند این بلوک پس از این ماجرا در کمترین زمان ممکن به فروش برسد اما بیش از چهار سال زمان لازم بود تا این سهم پس از عرضههای متعدد به فروش برسد. خریدار این بلوک 5/50 درصدی، شرکتی وابسته به صندوق بازنشستگی نفت است که به تنهایی تونسته از پس تامین نقدینگی 700 میلیارد تومانی که به عنوان سپرده اولیه که از شروط اصلی معامله بود، برآید. تامین این حجم از نقدینگی در فضای اقتصاد فعلی که البته با اعلام خریدار از وجوه مازاد بودجه صندوق نفت و تبدیل اوراق مشارکت به وجود نقد تامین شده است این سوال را پیش میآورد که اساسا شرکتهای دولتی تا چه میزان قدرت مانور در خرید اینگونه سهم را دارا هستند که بدون توجه به هرگونه فشار اقتصادی اقدام به خرید اینگونه سهمها میکنند. جالب آنکه این بلوک در زمانی که از نوسانهای چند مدت اخیر در بازارهای سرمایهگذاری خبری نبود در مدت بیش از چهار سال هیچ خریداری را مجاب به سرمایهگذاری نکرد اما حال با عنوان کردن این مساله که هدف خریدار همگنسازی سبد سهام است این بلوک طلسم شده مشتری دست به نقدی پیدا میکند که طی سالیان پیش خبری از آن نبود و حاضر است همهگونه ریسک سرمایهگذاری در بدترین شرایط اقتصادی را بپذیرد تا سبد سهام خود را یکسان کند. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که معمولا در اینگونه مواقع نیمی از حقیقت پنهان است. شاید نیمهپنهان حقیقت در آیندهای نزدیک روشن شود تا علامت سوال بزرگ این خرید برطرف گردد.
ادامه نگرانی سهامداران در ماه آخر سال
14 روز تا پایان معاملات سهام در تالار شیشهای بیشتر باقی نمانده اما وضعیت بورس این روزها همچنان پر از نوسان است و در ماه آخر سال سهامداران نتوانستهاند یک تعادل رو به جلو را در بازار به وجود آورند، این وضعیت را اگر در کنار شرایط بازارهای موازی دیگر که این روزها باز هم با رشد روبهرو شدهاند و بخش زیادی از سرمایهها را به سوی خود منتقل کردهاند بگذاریم، نمیتوانیم به آینده بورس زیاد خوشبین باشیم. فشار تحریمهای اقتصادی، سیاست بازیهای غرب با ایران بر سر مساله هستهای و عقب نشینی نکردن ایران برای دستیابی به حق خود در این زمینه، تورمهای شکل گرفته و از مهار کنترل شده نیز به طرز باورنکردنی اختیار دولت را برای مهار نوسانهای موجود در اقتصاد کشور کم کرده است.
همچنین وجود حاشیههایی
همانند اجرا شدن یا نشدن فاز دوم هدفمند کردن یارانهها هم بلاتکلیفی عجیبی برای
همه صنایع شکل داده است که در این بین شرکتهای بورس نیز از این مهم آسیبپذیر
هستند به طوری که نمیتوانند برای دورههای مالی خود که باید عملکرد سرمایهگذاریهای
خود را به سهامداران خود اعلام کنند به صورت شفاف و کامل اطلاعرسانی کنند. در
کنار همه این موارد ابلاغ بودجه کشور برای سال آینده که در اواخر هفته گذشته
بالاخره از سوی دولت به مجلس ارایه شد هم فشار زیادی را به کلیت اقتصاد کشور وارد
کرد و عملا همه شرکتها دولتی و حتی غیردولتی و البته شرکتهای حاضر در بازار
سرمایه که با استناد به نرخ ارز و سایر سیاستهای تجاری دولت به واردات و صادرات
محصولات و خدمات خود میپردازند، نتوانستند برای سال آینده خود برنامهریزی مناسب
و بلندمدتی را تبیین کنند. این مسایل همگی باعث شده است که بورس و سهامداران آن
نیز همیشه تحت تاثیر ریسکهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک قرار بگیرند و در یکسال
اخیر با موجی از برهم خوردن تعادل معاملات روبهرو شوند.
اگر سه ماهه پاییز بورس
که شاخص کل معاملات در یک صعود تاریخی به مرزهای 38 هزار واحد رسید را در نظر
نگیریم باید اذعان داشت که تالار شیشهای و بازدهی آن که در حال حاضر به 50 درصد
نیز رسیده، نتوانسته است در مقابل بازدهی سایر بازارهای موازی به خوبی سرمایهگذاران
را جذب کند. از سویی دیگر اینکه چرا این روزها که به پایان سال نزدیک میشویم و
بورس در یک مسیر عقبگرد قرار گرفته هم یکی از بزرگترین سوالهای معاملهگران است.
همیشه براساس یک سنت در ماه اسفند حقوقیهای بازار فعالتر از همه ماههای سال میشوند
و با این تحرک خود بورس را داغ میکنند اما امسال این گروه تاثیرگذار به صورت
غیرفعال و نامریی در تالار شیشهای فعال هستند و تحرک معاملاتی معنیداری از سوی
آنها مشاهده نمیشود.
از منظری دیگر خبرهای حاشیه بازار از این حکایت دارد که با توجه به عرضهها در پیش، سرمایهگذاران دست به نقد در انتظار عرضه اول شرکتهایی همانند هلدینگ خلیجفارس، ذوبآهن و... هستند تا اینکه بخواهند در این شرایط بازار معاملات را داغ کنند. به هر حال آنچه واضح است این میباشد که بورس و معالات آن نباید تحت تاثیر بهانههایی همانند عرضههای اولیه، بحرانها متفاوت یا حتی سفتهبازیهای گاه و بیگاه قرار گیرد و باید آنقدر عمق داشته باشد که بتواند در یک خط متعادلی از رشد و سقوط قرار گیرد نه آنکه یا آن بالابالاها باشد و گاه در پایین و این نشان از ضعف ساختارهای کنترل و اداره بازار و شفاف نبودن معاملات دارد.