ریزش شاخص کل معاملات بورس که روز گذشته در دومین روز متوالی ادامه پیدا کرد را باید به تبعات توقف نماد شرکتهایی نسبت داد که در ماههای گذشته در کنار سایر غولهای هدایتگر بازار سرمایه در رشد شاخص نقش ویژهای داشتهاند. اینکه چرا معاملات بورس و نوسانهای آن باید تحت تاثیر چند شرکت بزرگ باشد از گذشته مورد انتقاد کارشناسان و تحلیلگران بوده و تقریبا همیشه صورتمساله یا تغییر پیدا کرده و یا پاک شده است. ریزش 506 واحدی نماگر معاملات بورس که طی بیش از یکسال و نزدیک به 18 ماه اخیر بیسابقه بوده است آنچنان تعجببرانگیز بود که سهامداران و فعالان بازار را نیز غافلگیر کرد.
پیش از این نیز شاهد توقف نماد شرکتهای بزرگ و تاثیرگذار در بورس بودهایم اما در کمتر زمانی توقف نماد شرکتها باعث اینچنین ریزش سوالبرانگیزی شده بود. برای اینکه به چرایی این مساله بپردازیم باید به شرایط خاص اقتصاد کشور و همچنین تحولات بورس در ماههای اخیر اشاره کرد. سرمایهگذاران کشور در شرایط فعلی از کمترین قدرت ریسک سرمایهگذاری برخوردار هستند و احتیاط در صدر تصمیمگیریهای این بخش از افراد برای کسب بازدهی در کوتاهترین زمان ممکن وجود دارد. شاهد این نکته گردش نقدینگی در بازارهای موازی کشور بین«ارز، سکه و مسکن» طی یکسال اخیر و به طور ملموس در 9 ماهه اخیر است.این رفتار سرمایهگذاران که بخشی از آنها در بازار اوراق بهادار نیز فعال هستند و با کوچکترین تحرک منفی از بازارها خارج میشوند از مهمترین دلایل سقوط شاخص بورس پس از توقف نماد شش شرکت بورسی و فرابورسی است چراکه این روزها بخش بزرگی از نوسهامداران که جذب بورس شده بودند با تشکیل صفهای فروش سهم خود، بازار سرمایه را به هم ریختند.
در نگاهی دیگر شاید پس از صعود شاخص طی هفتهها و ماههای اخیر مسوولان و رصدکنندگان بازار سرمایه تحلیل و اصل همیشگی «سقوط پس از صعود» را به میان بکشند اما همیشه همانطور که کمیت صعودها مورد ارزیابی و کنکاش قرار میگیرد باید اینچنین ریزشها که ماهیت معاملات بورس را زیرسوال میبرند را نیز به خوبی مورد شفافسازی قرار داد. از دیدگاهی در واقع باید نگران بورسی بود که صعود و سقوط معاملات آن در اختیار چند گروه هدایتگر است و در هر زمانی که اراده کنند بازار را به بالا و پایین میکشند. رفتار احساسی سهامداران همیشه بوده و خواهد بود اما اگر حمایت از همه شرکتهای فعال در بورس به طور مداوم وجود داشته باشد آنگاه ما شاهد این نخواهیم بود که سفتهبازان که همیشه در اندیشه بازدهی و سود در کوتاهترین زمان ممکن هستند در این فضای ابرآلود مانور قدرت دهند و دادوستدهای سهم را از مسیر درست خود منحرف کنند. همچنین حقوقیهای بازار هم در اینگونه زمانها به جای واکنش به نظاره نمینشینند تا در بزنگاه وارد کارزار جمع کردن سهمها در پایینترین قیمتها باشند.
بازدهی بازار سهام در مرز 40 درصد
امروز در تالار شیشهای سهامداران دومین روز فصل چهارم سال را که اولین روز معاملاتی نیز هست، در حالی آغاز میکنند که اگر از تب و تاب آنها سوال شود آنچنان با حرارت درباره سهمها سخن میگویند که حتی سوز سرمای این فصل نیز نمیتواند از گرمای آن بکاهد. شاخص بورس در هفتهها و ماههای اخیر به بالاترین سطح در تاریخ موجودیت خود از سال 1346 رسیده است، این در شرایطی است که حتی در مقایسه با سایر بازارها که از آن به عنوان رقیب بورس نام میبرند و به آن بازارهای موازی میگویند نیز دیگر «دستههای چند صدتایی ارز، کیسههای پر از طلا یا حتی چندین واحد مسکونی » نیز در این برهه زمانی در فضای اقتصاد ایران نمیتواند توان رقابت با سود و رشد قیمت سهامها در بازار سرمایه ایران را داشته باشد. این رشد که توانسته است یک فصل کامل را به عنوان پشتوانه رشدهای ادامهدار خود داشته باشد نمیتواند آنچنان سوالبرانگیز باشد و به راحتی برای آن از واژههایی همانند حباب و صعودهای مقطعی استفاده کرد.
هرچند شاید بخشهایی از بورس و حتی تک سهمها نقش ویژهای در این تاریخسازی داشته باشند اما به هر ترتیب نقش فضای مثبت معاملات نیز به صورت عجیب و غریبی به کمک بازار سرمایه ایران آمده است. اینکه از آخرین دور مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 بیش از 9 ماه گذشته است و این زمان یعنی یک فصل مالی 9 ماهه برای یک شرکت بورسی و در طی این زمان هیچگونه حاشیه و جوسازی سیاسی خاصی برای ایران به وجود نیامده است به روشنی به بازگشت اعتماد سرمایهگذاران و عمقدهی بیشتر بورس کمک شایان توجهی کرده است. در همین حال اما یک سوال بزرگ در شرایط فعلی این است که چطور در برهه زمانی که تورم بالای اقتصادی به یک باور کلی در سطح اقتصادی و جامعه رسیده، بورس به این مرحله از رشد رسیده است. پاسخ ساده به این سوال شاید در نوع ساختار سرمایه و سرمایهگذاری در نهادی مثل بورس است که به خاطر وجود بیش از 30 صنعت در این نهاد مالی اگر شرکتهای فعال در آن با استراتژی و هدفگذاریهای تجاری جامعی به تولید و فروش محصولات و خدمات خود اقدام کنند، عملا کمتر فشارهای اقتصادی- سیاسی میتواند بر کلیت بازدهی شرکتها تاثیر عمده بگذارد.
در نمونه عینی ما با فشار فزاینده تحریمهای اقتصادی از سالها پیش روبهرو هستیم که در ماههای اخیر شدت بیشتری به خود گرفته است اما به صورت شفاف میتوان تحلیل کرد که تنها میتواند بر بخش کوچکی از شرکتها همانند پتروشیمیها یا صادرات محصولات خاص اثرگذار باشد اما با وجود شرکتهای دیگر از صنایع دیگر عملا بورس میتواند در یک فرآیند ثابت و همیشگی سوددهی مناسب قرار گیرد.
اما نمیتوان از این مساله هم به سادگی عبور کرد که حمایت دولت و نوسانهای ارزی به خوبی توانسته است شرکتهای بورسی را تحت تاثیر فوقالعاده قرار دهد و در موازات آن سایر صنعتها و شرکتهای بورسی نیز با استفاده از این فضای مثبت به خوبی در مسیر رشدهای عمومی قرار گرفتهاند. به هر حال اگر بورس در پایان زمستان سالجاری و پیش از آغاز سال آینده مرزهای 50 هزار واحدی را در شاخص کل معاملات نیز تجربه کند را نباید خیلی غیر عادی بدانیم مگر اینکه ریسکهای معروف و همیشگی سیستماتیک و غیرسیستماتیک که به بخشی از آنها اشاره کردیم، بازی بورس را بر خلاف سه ماه اخیر تغییر دهد که در زمان فعلی این احتمال ضعیف است.
منبع :
31 درصد بازدهی در ارتفاع 34 هزار واحدی
اگر روز 27 شهریورماه 1391، یعنی دقیقا حدود سه ماه قبل که شاخص کل معاملات بورس 26 هزار و 470 واحد بود از رییس سازمان بورس تا حتی یک سهامدار عادی که در بازار سرمایه مشغول خرید و فروش سهم است سوال میشد که در روزهای آخر پاییز شاخص بورس بعد از سه ماه، با یک پرش بیش از هفت هزار واحدی به 34 هزار و 90 واحد میرسد احتمالا با یک لبخند معنی دار روبهرو میشدیم.
این رویداد به قدری غیرقابل تحلیل در آن زمان میتوانست باشد که حتی رییس همیشه محافظه کار بورس نیز نمیتوانست با شجاعت و قطعیت در آن زمان این روزهای تالار شیشهای را پیشبینی کند اما حال ادامه ابهام در بازارهای موازی «ارز، سکه، مسکن» معاملات بورس را آنچنان به عرش رسانده است که دیگر به این زودیها به فرش رسیدن معاملات این نهاد مالی باید یک امر محال باشد.با یک آمار ساده و نگاه به حرکتهای شاخص در 63 روز کاری از 27 شهریور تا 26 آذرماه به یکسری اعداد معنیدار و قابل تحلیل میرسیم. به طوری که در یک نگاه کلی طی سه ماه شاخص کل بورس با 7 هزار و 620 واحد رشد روز گذشته در حالی که تنها سه روز کاری تا پایان پاییز بیشتر باقی نمانده است در یک تاریخسازی دیگر به عدد 34 هزار و 90 واحد رسید تا چشمهای بیشتری در تالار شیشهای به سوی شاخص هدایت شود.
این عدد از سویی دیگر نشان میدهد که به طور میانگین شاخص کل معاملات بورس در یک ماه کاری دو هزار و 540 واحد و در مجموع در 63 روز کاری نیز، هر روز حدود 41 واحد صعود را تجربه کرده است. به طور یقین سهامداران بورس به این زودیها پاییز سال 1391 را فراموش نمیکنند؛ فصلی که در اوج خزان و سرما آن چنان گرما و طراوتی در تالارهای شیشهای پدید آمد که هر رهگذری که از کنار این تالارها گذر کرد وسوسه شد تا در این تالارهای بهاری حضور پیدا کند. در کنار همه پارامترهای مثبتی که به صورت یک زنجیره از حرف تا عمل، از نوسان در بازارهای دیگر تا رانتهای صادراتی شرکتهای فعال در بورس کمک کرد تا بازار سرمایه ایران به این اندازه عمق پیدا کند نباید نقش رهگذران و نوسهامدارانی که با دیدن بهار بورس در پاییز وسوسه سهامداری را به یک عمل انجام شده تبدیل کردند را نادیده بگیریم و از کنار آن به سادگی عبور کنیم.
به هر روی باید واقعبینانه این رویدادها را تحلیل کرد و همه مسایل مبهم و شفاف را در نظر گرفت تا به قول ضربالمثل شیرین فارسی از حول حلیم بورس سهامداران هیجانزده داخل دیگ تالار شیشهای نیفتند، از سویی دیگر نیز با این حال که همه سر خوش از این صعودها خبر از رشدهای ادامهدار بازار سرمایه میدهند تحلیلگران واقعگرا با زیر سوال بردن اصل محاسبه شاخص کل معاملات بورس را آن طور که همگان مثبت ارزیابی میکنند، تایید نمیکنند و این میتواند بر تصمیمگیری سهامداران در بلندمدت تاثیرگذار باشد. به هر حال همیشه پس از موفقیت حتی صوری و ظاهری لبخندها بیشتر مورد توجه هستند و شاید نگرانیهای بعد از لبخندها کمتر دیده شود و این نکتهای است که باید به خوبی به آن توجه کرد.
منبع :
کجاست «جابریان» که طلسم شکسته شود!
شاید آن روز که محمد جابریان، مولتیمیلیاردر بورس عطای خرید سهام فولاد خوزستان را به لقای آن بخشید و در مقابل با هجمههای فراوان حقوقی و مالی روبهرو شد و چندین بار برای پس گرفتن پول خود به دادگاه فراخوانده شد این روزها را میدید که هر چه داشت از ارتباط تا لابی و حتی ورود آیتالله صادق آملی لاریجانی، قاضیالقضات را به کار برد تا پول خود را از دولت پس بگیرد. روزهایی که عرضه بلوک سهام فولاد خوزستان مثل بعضی از سریالهای تکراری صداوسیما هر از چندی پخش میشود اما دیگر از خریدار در تالار سهام خبری نیست و همه در بورس دقیقا مثل همان بینندگان سریالهای تکراری بدون توجه و انگیزه از کنار آن رد میشوند. باید به تحلیل و پیشبینی جابریان در سه سال قبل که این بلوک خریداری شده را پس داد ایمان آورد که شرایط تصاحب این بلوک بهگونهای است که نمیتواند سرمایهگذاری را برای خرید آن مجاب کند. بدتر از آن نوع عرضه این سهام است. این بار قبل از عرضه این بلوک طلسم شده حتی مراسم معارفه سهام نیز برگزار شد و سازمان خصوصیسازی و بورس با اعتماد به نفس فراوان امید داشتند که بتوانند عرضه را به سرانجام برسانند اما این تنها ظاهر ماجرا بود چراکه حتی با یک ریزبینی ساده میتوان به زوایای پنهان و سوالبرانگیز این سهام پی برد. از بدهیهای شفاف نشده تا تعهدات حقوقی که همگی قطعا برای سرمایهگذاران ریسکپذیر خواهد بود و در این وضع اقتصادی که مردم و نهادها در کنار هم تحت فشار هستند نباید توقع داشت سرمایهگذاری با خیال راحت و بدون در نظر گرفتن حاشیهها و تعهدات مالی این شرکت به خرید این بلوک کشیده شود. از سوی دیگر عرضههای ناکام این بلوک که برای فعالان و سرمایهگذاران بازار سرمایه عادی شده است تاییدی دیگر بر سیاستهای سوالبرانگیز سازمان مرجع واگذاریها یا همان سازمان خصوصیسازی و بورس اوراق بهادار است که برای بازاریابی و تسهیل این عرضه ناتوان است و معلوم نیست تا چه زمانی این سهم باید عرضه شود و تمرکز بازار را بر هم بزند و به فروش نرسد. شاید همه منتظر یک جابریان دیگر هستند اما باید به صراحت گفت در این شرایط اقتصادی نمیتوان به راحتی یک سرمایهگذار را مجاب به خرید این گونه شرکتهای مبهم از لحاظ ساختار سرمایه و بدهی کرد.
منبع :
حاشیههای شکست مشترک بورس و سازمان خصوصیسازی
باز هم یک عرضه تازه و باز هم یک ناکامی دیگر، این دایره غمانگیز عرضههای سهم از سوی سازمان خصوصیسازی و شکست در بسیاری از مواقع در واگذاری سهام شرکتهای دولتی باز هم ترسیم شد و این بار یک شرکت پتروشیمی این افتخار منفی را از آن خود کرد. شکلگیری عرضه بیسرانجام بلوک 17 درصدی پالایشگاه بندرعباس در روز دوشنبه به طرز باورنکردنی فعالان بازار سرمایه کشور را غافلگیر کرد.
این در حالی بود که حتی در هفتههای پیش از عرضه این سهام کارشناسان و مسوولان مرتبط خیلی خوشبین بودند که حتی این عرضه با قیمتهای مناسبی در تالار شیشهای به روی تابلو نقش ببند اما همه نقشهها و رویاهای از پیش تعیین شده در روز عرضه سهام این شرکت نقش بر آب شد تا یک شکست دیگر بر سازمان خصوصیسازی به عنوان نهاد مرجع واگذار کننده سهم و بورس به عنوان نهادی که باید بستری مناسب را برای خریداران و متقاضیان سهم فراهم کند به وجود آید.
شاید یکی از دلایلی که همگان را غافلگیر کرد این نکته بود که در آخرین عرضه پیش از بلوک 17 درصدی پالایشگاه بندرعباس، کشف قیمت بیش از 7000 تومانی شرکت سهام پالایشگاه تهران در 19 مهرماه جاری به قدری شگفتانگیز بود که حتی سازمان خصوصیسازی و بورس هم نتوانستند از کنار آن به راحتی بگذرند و با اظهارنظرهای خود به وضوح خوشحالی خود را ابزار کردند و حتی در گامی فراتر و به صورت هیجان زده ارزش این سهم را نزدیک 10 هزار تومان تخمین زدند. اما در نقطه مقابل روز دوشنبه یک شرکت پالایشگاهی دیگر آن هم بسیار بزرگتر و با اهمیتتر از سهام پالایشگاه تهران یعنی پالایشگاه بندرعباس، حتی نمیتواند به مرحله تقاضا برای خرید از سوی متقاضیان برسد و بسیاری را در بازار ناامید کرد.
این اتفاق اگر یک شکست تمامعیار برای بازار سرمایهای که این روزها بسیار پر رونق شده است نباشد مطمئنا یک علامت سوال بزرگ ایجاد می کند مبنی بر اینکه چرا در چنین اتمسفر مثبت و هیجانانگیز بورس که بازدهیها به بالای 20 درصد رسیده است و قیمت سهمها رشد خوبی را به دنبال داشتهاند، یک شرکت دولتی با پشتوانه متعادل و حتی بسیار خوب نمیتواند سهام خود را برای عرضه در تالار شیشهای با موفقیت به نتیجه برساند. به هر روی این رویداد فشارها و فضاهای منفی را برای معاملات و روند کلی بورس ایجاد میکند چراکه این احتمال وجود دارد که اعتمادها در فضای فعلی که به نقطه خیلی مناسبی رسیده است آسیب ببیند و این به هیچوجه برای بورس، سهامداران و فعالان آن مناسب و منطقی نیست. اینکه آیا این ناکامی و شکست تازه سازمان خصوصیسازی و بورس میتواند بر کلیت بازار سرمایه کشور اثرات منفی بگذارد یا خیر احتیاج به گذشت زمان دارد.
منبع :
از کاخ سفید تا تالار شیشهای
با اتمام پرهزینهترین انتخابات ایالات متحده آمریکا و
انتخاب مجدد باراک اوباما مرد همیشه ملایم سیاست داخلی و خارجی این کشور برای
دومین دوره ریاست جمهوری تحلیلها و گمانهزنیهای بسیاری در فضای اقتصادی و سیاسی
جهان شکل گرفته است.همزمان
با اعلام نتایج این انتخابات، بورسهای دنیا با رشد شاخصها در اکثر تالارهای مهم
و بزرگ دنیا مواجه شدند. موازی با این اتفاق طلای جهانی نیز حداقل 50 دلار گرانتر
از روز قبل شد که جزییات کامل این تغییرات در تحلیل و اخبارهای دیگر این صفحه آمده
است.
بورس تهران نیز روز گذشته با برگشت به منطقه 31 هزار واحدی
واکنش مثبت و همگامی با سایر بازراهای سرمایهای جهان داشت اما این اتفاق چرا روی
داده است و آیا طی روزهای آینده هم بورس و معاملات آن در ایران هم با رشدهایی
بیشتری روبهرو خواهد شد و سهامداران کشور با نگاه مثبت به آینده بورس مینگرند؟واقعیت
این است که برای رسیدن به پاسخ واکنش احتمالی سهامداران کشور به پیروزی باراک
اوباما بر میت رامنی باید کمی از نوع نگرشهای سیستماتیک حاکم بر فضای سیاسی
آمریکا سخن بگوییم و البته به موضعگیریهای کاندیداهای این انتخابات در زمان
تبلیغات و عملکرد چهار سال گذشته اوباما بپردازیم.حقیقت این است که سیاستهای ملایم اوباما
در چهار سال نخست زمامداری کاخ سفید یک ارزیابی خوشبینانهای به سرمایهگذاران
ایرانی داده است مبنی بر اینکه میتوان به حل و فصل موضوعات سیاسی و اقتصادی در
کوتاه و بلندمدت بین ایران و آمریکا در چهار سال پیشرو خوشبین بود.
تقریبا اعمال سیاستهای جنگگریزانه مرد اغلب همیشه خندان
صندلی ریاست جمهوری آمریکا در چهار سال نخست در سطح جهانی نیز امیدهای زیادی را
برای ایرانیان و به ویژه سرمایهگذاران بازارهای مالی پدید آورده است که سرانجام
منازعه سیاسی و اقتصادی ایران و آمریکا به نبرد نظامی و تقابل رو در رو منتهی
نخواهد شد. این تحلیل اما درباره میترامنی رقیب دیگر باراک اوباما در انتخابات
گرانقیمت قرن 21 تا به امروز زیاد صادق نبود چراکه وی به صراحت بر طبل جنگ با
ایران در مناظرهها و حتی متینگهای تبلیغاتی خود میکوبید و به نوعی یک نگرانی در
بین ناظران و رصدکنندگان تحولات جهانی به وجود آورده بود که باز هم منطقه و جهان
شاهد یک رییسجمهور بدون منطق و جنگطلب همانند بوش پسر باشد. هر چند همیشه در
آمریکا برخلاف بسیاری از کشورها رییسجمهورها و صاحبان صندلی کاخ سفید به صورت
سیستماتیک اجراکننده برنامههای بلندمدت و استراتژیهای از پیش تعیین شده در
چارچوب اهداف داخلی و ملی کشور خود هستند اما همین موضوع که اوباما به عنوان یک
مرد تقریبا بدون جنجالهای حاشیهای و لفظی به جای یک مرد با سیاستهایی افراطگرایانه
حتی ظاهری به این سمت میرسد، میتواند تبعات تبلیغاتی منفی کمتری برای ایران در
سطح روابط بینالملل و حل و فصل موضوعات چالش برانگیز باشد. شاید همین موضوع باشد
که سرمایهگذاران کشور پیش از برگزاری انتخابات و بسیاری از اهالی بازار سرمایه
تمایل داشتند که اوباما مجددا انتخاب شود.
هر چند سادهانگارانه خواهد بود که فکر کنیم همه چیز به
سادگی حل و فصل خواهد شد چراکه این انتخاب در اصل موضوع فشار بر اقتصاد ایران بر
اثر تحریمها از سوی آمریکا و غرب تغییر ایجاد نمیکند اما حداقل اعتمادهایی را
برای سرمایهگذاران کشور پدید آورده است تا با تحلیلهای مثبتتری اقدام به سرمایهگذاری
در بازارهای همانند بورس داشته باشد و امید است که با در پیش گرفتن سایستهای
خردگرایانه از سوی هر دو کشور آیندهای بدون دردسر برای همگان به خصوص سرمایهگذاران
و فعالان اقتصادی و البته سهامداران همیشه نگران در پیش باشد.
منبع :
گرانی، این روزها بحث رایج همه محافل است. مهم نیست در خانه باشید یا در یک جمع دوستانه یا حتی در فضای رسمی که مقامات حاضر هستند. نکته خاص این روزها عادی شدن گرانی در جامعه و البته باورپذیر شدن آن برای مردمی است که دیگر حتی ارزان شدن قیمتها برایشان یک آرزو شده است و حتی بیش از این. به نوعی مردم دیگر حساسیتهای سابق را هم از خود نشان نمیدهند اما واکنش مسوولان در مقابل حساسیتهای رنگ باخته مردم و فعالان اقتصادی به گرانی به این سادگی نیست. تازهترین واکنش زیر سوال رفتن سیستم معاملات بورس کالا از سوی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت و هشدار وی به این نهاد مبنی بر اقدام قانونی است. وی به صراحت گران شدن کالاهای پایه تولید «فولاد و پتروشیمی» را مقصر اصلی افزایش قیمت کالاهای مصرفی میداند و در این بین ظاهرا سادهترین راهحل و سرپوش بر غیرقابل کنترل شدن قیمتها از سوی وزیری که مدتهاست کنترل قیمتها از دست وی و نهادهای نظارتیاش خارج شده، بورس کالا به عنوان یک مقصر و قربانی است اما سوال بزرگ از جایی شکل میگیرد که در بورس کالا سیستم معاملات بر اساس عرضه و تقاضا شکل گرفته است و متقاضیان و فروشندگان بر اساس توافق قیمتی اقدام به خرید و فروش کالا میکنند و نمیتوان به سهولت بر این شیوه جهانی ایراد گرفت. در سویی دیگر زیر سوال بردن این مکانیسم و مطرح شدن این شائبه که چرا قیمتها در بورس بر اساس عرضه و تقاضای کالاها افزایش پیدا میکند به نوعی زیر سوال بردن تئوریهای ساده اما بنیادین اقتصاددانانی است که طی بیش از یکصد سال اخیر آنها را بنیان نهادهاند و البته در کنار سایر مدلهای اقتصادی دیگر که بر اساس سیستم پایهای عرضه و تقاضای کالا و خدمات شکل گرفته است چندین مدال نوبل اقتصاد را نیز کسب کردهاند. هر چند شاید در بورس هم میتوان با لحاظ کردن قوانین به شفافیت بیشتر در معاملات کمک کرد و جلوی هرگونه حاشیهسازی را گرفت اما غضنفری به عنوان وزیری که بیشترین بار مسوولیت گرانیها را بر عهده دارد نیز بهتر است به جای مطرح کردن این توجیه که فروشندگان محصولات لبنی علت اصلی گران شدن محصولات خود را گران شدن سطلهای ماست و شیر «که از فرآوردههای پتروشیمی و فلزی در حوزه بستهبندی تهیه میشوند» میدانند به فکر مهار عقلانی با احترام به تئوریهای ثابت شده اقتصاد باشد تا برچسب زدن به نهادهایی مانند بورس که شفافیت معاملات در آن در همه دنیا پذیرفته شده است.
منبع :
علی لاریجانی انتقال سهام دولتی به صندوق بازنشستگی را غیرقانونی اعلام کرد
سرانجام علی لاریجانی، رییس قوه قانون گذاری کشور صبرش لبریز شد و نسبت به انحراف در واگذاری شرکتهای دولتی به بخشخصوصی واکنش نشان داد و در نامهای خطاب به محمود احمدینژاد رییس دولت دهم به وی هشدار داد که انتقال سهام کارخانجات دولتی به صندوق بازنشستگی کشور به عنوان یکی از آخرین پروژه واگذاری شرکتهای دولتی به بخشخصوصی برای رد دیون کشور غیرقانونی است. مجلس پیش از این هم در موارد مشابه که واگذاریهای اصل «44» با حاشیه و جنجال همرا شده بود مانند بلوک 1+50 درصدی مخابرات به عنوان بزرگترین جنجال واگذاریها که به یک شبهدولتی ختم شد نیز به این موضوع ورود پیدا کرده بود اما این بار علی لاریجانی تمام قد جلوی این انحراف ایستاده است و به صورت شفاف به دولت میگوید که در مسیر واگذاری شرکتهای متبوع خود خلاف قانون حرکت میکند و باید این رویه اصلاح شود.
سه نکتهای که مجلس با استناد به آنها انتقال سهام کارخانجات دولتی به صندوق بازنشستگی کشور را از اساس غیرقانونی و بیاعتبار میکند بر محورهای قابل اعتنایی استوار است. «تغییر عنوان قانون و درج عبارت «به عنوان کمک دولت» به جای واژه «رد دیون»، متعهد شدن انتقالگیرنده (صندوق بازنشستگی کشوری) به پرداخت هزینههای واگذاری و بدون هرگونه تصریح به ترتیبات مقرر در قانون یادشده و در نهایت در قسمت وجوه مازاد بر تعهدات و دیون دولت، تصریحی به لزوم واریز وجه به حساب مخصوص نزد خزانه وجود ندارد» سه نکتهای است که به تقابل تازه دولت و مجلس منتهی شده است. جالب آنکه طی دو روز اخیر رییس سازمان خصوصیسازی به عنوان مرجع تسهیلکننده واگذاری شرکتهای دولتی به بخشخصوصی در واکنش به این موضوع میگوید نگرانیهای به وجود آمده درباره عدم واگذاری بهصورت رقابتی سهام شرکت ذوبآهن اصفهان و سایر شرکتهای موضوع مصوبه موضوعیت نداشته و عرضه رقابتی شرکتها به موجب ماده «20» قانون اجرای سیاستهای کلی اصل «44» قانون اساسی و قانون بودجه سال 1391 کل کشور صورت خواهد پذیرفت. نکته ویژه درباره اظهارات محمد رحیم احمدوند، رییس سازمان خصوصیسازی این است که وی یا باور ندارد دولت سعی بر آن دارد که براساس اعلام مجلس غیرقانونی سهام شرکتها را به زیرمجموعه خود انتقال دهد یا چشمهای خود را روی این انحراف بسته است.به هر ترتیب با سابقهای که از واکنش دولت به تصمیمهای مجلس از گذشته وجود دارد زیاد نمیتوانیم خوشبین باشیم که رییس دولت دهم خود را ملزم بداند که به این نامه واکنش مثبت نشان دهد.
شکلگیری یک انحراف بزرگ دیگر در اصل «44»
سهامی که طبق مصوبه هیات واگذاری آگهی، رقابت شده و خریداران بابت خریداری آن دارایی خود را نقد کرده و سه درصد وجه معامله را واریز کردند، چرا باید در نهایت به صندوق فولاد منتقل شود؟ آیا این در تعارض با اهداف خصوصیسازی نیست؟ این یکی از چندین اعتراضی بود که روز گذشته بعد از آنکه اعلام گردید 53 درصد ذوبآهن به صندوق بازنشستگی فولاد منتقل شد و صندوق فولاد نیز به وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی رسید از سوی فعالان بازار سرمایه اعلام شد و جنجال زیادی را به وجود آورد که باید منتظر روزهای آینده و واکنش بازار سرمایه و سهامداران ماند. آنطور که اوضاع نشان میدهد باز هم بوی یک توطئه شوم اقتصادی به مشام میرسد و در این بین باز هم اصل «44» قربانی بزرگی است که هر زمان مسوولان اراده کنند به راحتی آن را برای اهداف خود ذبح میکنند. حال قربانی جدید مشخص شده است. 53 درصد سهام شرکت فولادی ذوبآهن اصفهان که پیش از این در سال 91 قرار بود در بسته واگذاریهای بزرگ اصل «44» در مسیر خصوصیسازی قرار گیرد اما با یک تصمیم غافلگیرکننده در دو مرحله ابتدا سر از سبد سهام صندوق بازنشستگی فولاد درآورد و در مرحله بعد صندوق فولاد نیز به وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی منتقل شد تا یک انحراف تمامعیار در روز روشن و در حضور دیدگان سهامداران متعجب و انگشت به دهان شکل بگیرد و این شرکت دولتی ، دولتی باقی بماند. جالب آنکه در اینگونه مواقع نه مسوولی در دسترس قرار میگیرد که بتوان از آن دلایل اینگونه تصمیمسازیهای خلق الساعه را پرسید و نه از هدایت گران اینگونه برنامهها خبری میشود. به هر ترتیب واقعبینانه باید گفت این اتفاق یک دور زدن بزرگ قانون در ابعاد اقتصاد ملی است که مشخص نسیت چه افرادی و با چه نیتی در پشت آن قرار دارد. البته با کمی هوشمندی ساده میتوان حدس زد که اصل داستان چیست که در شرایط فعلی نمیتوان به صورت مستقیم به آن اشاره کرد.
منبع :
شاید آن زمان که در سال 1345 و به درخواست دولت ایران، یک کارشناس هلندی و شخصی بلژیکی به نام «وان لوترفلد» درباره تشکیل بورس اوراق بهادار در ایران بررسیهایی انجام دادند و طرح قانونی تاسیس و اساسنامه آن را نیز تهیه کردند اگر دوراندیش بودند و از همان ابتدا که بورس تهران، با ورود سهام دو شرکت «بانک صنعت و معدن و نفت پارس» آغاز به کار کرد به فکر خرید سهام این دو شرکت بودند یا در حداقل طی 11 سال بعد آن یعنی تا سال ۱۳۵۷، که تعداد شرکتها و موسسههای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از شش بنگاه اقتصادی با سرمایه ۶/۲ میلیارد ریال به ۱۰۵ شرکت با بیش از ۲۳۰ میلیارد ریال افزایش یافت با حداقل سرمایه در بورس ایران به معامله سهام میپرداختند تا به امروز علاوه بر اینکه با سود و زیانهای متفاوتی روبهرو میشدند، میتوانستند در روز تاریخی بورس ایران در کنار سرمایهگذاران کشورمان به جشن و پایکوبی بپردازند چراکه 5 مهر 1391 برای سهامداران در تالار شیشهای ایران به یک روز خاص تبدیل شده است. علت این رویداد نیز به دو عدد شگفتانگیز «692 و 28132» مربوط میشود. این دو عدد روز گذشته در بورس اوراق بهادار چشمهای زیادی را حتی از حدقه درآورد از کارشناسان تا سرمایهگذارانی که در روزهای گذشته نیز شاهد صعودهای ادامهدار شاخص کل و افزایش بازدهی سهمها بودند اما در اولین چهارشنبه مهرماه پاییز شاخص کل معاملات با همراهی شرکتهای فولادی و فلزی و شرکتهای ملی مس، فولاد مبارکه، سرمایهگذاری غدیر، چادرملو، گلگهر، فولاد خوزستان، پالایشگاه بندرعباس، نفت وگاز پارسیان، توسعه معادن و فلزات، بانک پاسارگاد، بانک اقتصاد نوین که بیشترین تاثیر مثبت را در شاخص بورس گذاشتند باعث شدند تا این نماگر که نشاندهنده اوضاع کلی بورس و قیمت سهمها و البته نمایی از وضعیت معاملات است برای نخستینبار از روز تاسیس خود وارد کانال 28 هزار واحد شد و حتی 132 واحد نیز از این مرز بالاتر رفت.
شاخص بورس برای اولینبار در سال 91 به دلیل افزایش قیمت سهام شرکتها در روز 27 فروردین ماه بعد از انتشار اولیه نتیجه مذاکرات 1+5 ، وارد کانال 27 هزار واحدی شد اما در این رقم دوام نیاورد و به دلیل ابهامات سیاسی و اقتصادی دومین ماه سال را در انتظار و رکود سپری کرد. این متغیر مهم با احتمال آرامش سیاسی رشد کرد و در روز سوم خردادماه بار دیگر توانست وارد کانال 27 هزار واحدی شود اما در ماههای تیر و مرداد به اوج رکود خود رسید و حتی وارد کانال 23 هزار واحدی شد با این حال رشد بورس بار دیگر از 21 مردادماه شروع شد و تالار شیشهای با انتشار اخبار سیاسی و اقتصادی دوباره رونق گرفت و توانست خود را از ناامیدی و رخوت نجات دهد تا جایی که در روز 24 مردادماه مهمترین متغیر بازار سرمایه از کانال 23 هزار واحد نجات پیدا کرد و وارد کانال 24 هزار واحدی شد. دماسنج بازار سرمایه در روز 13 شهریور وارد کانال 25 هزار واحدی شد و در روز 25 شهریور به راحتی خط مقاومت 26 هزار واحدی را شکست؛ این متغیر در روز دوم مهرماه وارد کانال 27 هزار واحدی شد اما ادامه رشد قیمتها در بورس تهران و حاکم شدن جو مثبت در بازار تا جایی پیش رفت که دماسنج بازار سرمایه در معاملات روز چهارم مهرماه با 395 واحد رشد به رقم 27 هزار و 440 واحد رسید و رکورد جدیدی را به ثبت رساند اما رکوردشکنی بورس متوقف نشد و روز گذشته مهمترین متغیر بازار بزرگترین رشد خود را تجربه کرد و با اقتدار وارد کانال 28 هزار واحدی شد.
منبع :