منبع :
ماهنامه ترقی
«تامین مالی»، واژهای که این روزها از سوی بزرگان اقتصادی در ایران زیاد شنیده میشود. در این میان بازار سرمایه در کنار سیستم بانکی در کشور دو شاهراه عمده و اساسی حلوفصل تامین نقدینگی پروژههای ملی هستند. نگاهی به آمارها نشان میدهد که به دلیل گستردگی سازوکار سیستم بانکی در کشور و آشنا نبودن فعالان اقتصادی با فرآیند تامین مالی از کانال بازار سرمایه، بانکها نقش عمده و قابل اعتنایی در تامین مالی برعهده دارند و بازار سرمایه بخش کم و غیرقابل اتکایی از تامین مالی را در کلیت اقتصاد کشور بر دوش میکشد. این در حالی است که بر اساس نوع فراهمسازی تامین مالی که در سیستم بانک و بازار سرمایه تعریف شده است علاوه بر اینکه تامین مالی از سوی بازار سرمایه با هزینههای کمتری همراه است، ارزشآفرین بودن منابع مالی در این بازار آن هم در شرایط فعلی که ارزش بازار سرمایه به بیش از 425 هزار میلیارد ریال رسیده است به خوبی میتواند قدرت تامین مالی از سوی بورس را نشان دهد. البته این واقعیت هم وجود دارد که بازار سرمایه در مقابل کل سیستم بانکی به دلیل قدمت و گستردگی و حمایتهای دولتی و غیردولتی ارزش و اعتبار متفاوتی دارد اما باید به این مساله بسیار مهم و اساسی نیز اشاره کنیم که شفافیت، سهولت و تنوع صنایع در بازار سرمایه که توانسته است بنگاههای بزرگ اقتصادی در کشور را در اختیار داشته باشد به روشنی میتواند انگیزههای بیشتری را برای تامین مالی به تصمیمگیرندگان بزرگ اقتصادی که به دنبال حلوفصل مشکل جذب نقدینگی هستند تحمیل کند. به هر حال هر بازاری در هر اقتصادی با نوسان و نقاط مثبت و منفی همراه است و در این میان سیستم بانکی با نرخهای بهره بالا و در سویی دیگر بازار سرمایه با تنوع ابزارهای مالی و صنعتهای جذاب برای تامین مالی هر یک میتواند بخشی از تامین مالی بنگاههای اقتصادی کشور را برعهده بگیرند. ذکر این نکته نیز ضروری است که با ادامه فضای مثبت فعلی در بازار سرمایه مسوولان و تصمیمگیرندگان این نهاد سرمایهپذیر نیز باید با تعامل بیشتر با سطوح بالای ارکان اقتصادی و شفاف کردن سهولت تامین مالی در بازار سرمایه ذهنها را نسبت به این بازار برای انجام دادن تامین مالی روشنتر کنند تا در آیندهای نزدیک بازار سرمایه سهم بزرگی از تامین مالی را برعهده بگیرند.
اعتماد به شفافیت بیشتر ختم میشود؟
کمی بیشتر از 100 روز از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، این روزها فضای سیاسی و اقتصادی در کشور شرایط باثبات و متعادلی را تجربه میکند. در این میان بورس اوراق بهادار بدون توجه به رکود و افت فاحش بازارهای موازی «طلا، سکه، ارز و مسکن» بازدهی خاص و شگفتانگیزی را به سهامداران خود میدهد که آخرین آمارها نزدیک شدن متوسط بازده بورس به 120 درصد را تایید میکند. همیشه از بازار بورس به عنوان یکی از دماسنجهای تعیین شرایط اقتصادی یک کشور نام برده میشود، اما این دماسنج در ایران از ماهها پیش تا به حال همراستا با سایر شاخصهای اقتصادی حرکت نمیکند و گویی تورم نزدیک به 40 درصدی، نوسان شدید قیمتهای ارز و سکه، خواب سرمایههای بازار مسکن و ... برای این بازار یک فرصت ویژهای را فراهم کرده است تا سهامداران و فعالان این بازار با خیالی راحت به معامله برگههای سهم خود و کسب سودهای قابل اعتنا اقدام کنند. هر چند بزرگترین اشکال این بازار عددمحور که حتی معیار ارزیابی اصلی آن یعنی «شاخص کل» معاملات مورد تایید همه فعالان به عنوان نشاندهنده وضعیت کلی بورس نیست و آن را معیار حقیقی تحلیل و برآیند اصلی معاملات بورس نمیدانند اما حقیقت آن است که فعلا همه چشمها به بورس است حتی اگر این شاخص نشاندهنده آشکار وضعیت بازار نباشد. البته به طور کل اوضاع در بورس بسیار بهتر و قابل اعتناتر از سایر بازارهای دیگر است که این نشاندهنده اعتماد سرمایهگذاران به این نهاد مالی است. این رشدها و رکوردشکنیها حال به عنوان یک برگ برنده برای ادارهکنندگان آن و البته رییسجمهور روحانی تبدیل شده است به طوری که حتی وی در اولین گزارش خود به مردم به آن اشاره میکند و شرایط بورس را یک تحول بزرگ میداند. پیش از این هم دولت از بازار سرمایه حمایت کرده و آن را به عنوان یک ابزار جذب سرمایههای سرگردان معرفی کرده بود که خود نشاندهنده توجه ویژه دولت یازدهم به بورس است. حال این اعتماد عینی ایجاب میکند تا بورس نیز با شفافتر کردن بازار و سهیم کردن بخش بزرگی از صنایع در دایره بازدهی و سودده بودن به سهامداران کمک کند تا از سرمایهگذاریهای خود حداقل بازده مورد انتظار را دریافت کنند و بورس به جزیره تبدیل نشود و سهامداران در یک ترازوی نامتعادل در حال سقوط قرار نگیرند.
امروز آخرین
بورس کشور در حالی آغاز به کار خواهد کرد که برای افتتاح آن بعد از ماهها مذاکره،
حاشیهسازی و جنجال سرانجام مسوولان توانستند با رایزنی زغالسنگ، قطران و در
لحظات آخر بعد از توافق با وزارت نیرو، معامله بار پیک برق را به روز نخست این
بورس برسانند تا از همان ابتدای تولد این نهاد مالی، بورس چهارم کشور با یک آغاز
نه چندان هماهنگ ورود خود را به بازارهای سرمایهای کشور اعلام کند.
اگر اوضاع در بورس انرژی که- به گفته صالحآبادی،
رییس سازمان بورس آخرین بورس کشور خواهد بود- به مانند سایر بورسهای کشور که
معمولا در آن عدهای به عنوان لیدر و هدایتکننده معاملات را در دست میگیرند و از
آنها به نام هدایتگران بازار یاد میشود باشد، نباید به آینده آن زیاد خوشبین
باشیم. چراکه در هر بازاری وقتی کارایی جلوه پیدا میکند که اطلاعات بین همه
فعالان به صورت یکسان در جریان باشد و در آن بازار بازدهی و سود به 90 درصد معاملهگران
تعلق نگیرد. در اینکه مشکل کارا نبودن در کالبد اقتصاد کشور جایگاه خاصی دارد هیچ
شکی وجود ندارد چراکه اگر غیر از این بود، در این فضا نه سلطان شکری به وجود میآمد،
نه سلطان پتروشیمی و نه سلاطین معاملاتی دیگر که بتوانند بخش قابلتوجهی از خرید و
فروشها را هدایت کنند. اگر از همین ابتدای آغاز به کار بورس انرژی، قوانین
بازدارندگی شدیدی وجود داشته باشد تا بتوانند جلوی هرگونه رانت و سوءاستفادههای
مالی را بگیرند میتوان به رشد و توسعه این بورس امید داشت چراکه اگر به مانند بیش
از 10 بورس انرژی در دنیا، بورس انرژی ایران نیز بتواند در مسیر صحیح و استاندارد
معاملات خود قرار گیرد، میتواند در کمتر از یک دهه به یک برند و بازار معاملاتی
معتبر حداقل در سطح منطقه خلیجفارس تبدیل شود و با اعتباری که به دست میآورد، میتواند
درصد قابلتوجهی از توسعه اقتصادی کشور را به دست گیرد.
همه این آرزوها وقتی به واقعیت تبدیل میشود که شفافسازی معاملاتی و
یکسانسازی اطلاعاتی برای همه معاملهگران و فعالان این بازار وجود داشته باشد و
این بورس به مانند یک نهاد مالی که در گذشتهای نزدیک به حیاطخلوت دولت تبدیل شده
بود در این مسیر گام نگذارد. به هر سوی همیشه پیشگیری بهتر از درمان بوده است و
برای بورس انرژی هم میتواند این توصیه کارساز باشد به شرطی که مسوولان و کنترلکنندگان
بیرونی این بورس عزم و ارادهای داشته باشند تا این بورس در واقعیت خود نیز به سمت
کارایی پیش برود و در نهایت بتواند با اعتمادسازی در کوتاهمدت محصولات بیشتری را
برای معامله به این بورس بکشاند.
منبع :
در کشورهای توسعهیافته از آن جایی که در همه بخشها
چارچوبها و قوانین به صورت شفاف، پایدار و اهرمهای اجرایی نظام هستند طبیعتا
هرگونه انحراف از ساختارها به شدت مورد سوال قرار میگیرد و تا اصلاح آن ادامه
پیدا میکند. در همه کشورها یکی از حساسیتبرانگیزترین بخشها
اقتصاد است و چگونگی رفتار دولتمردان برای تعیین یک سیستم اقتصادی بهینه و نحوه
اداره آن همیشه مورد تحلیل کارشناسان و مردم قرار میگیرد.
این موضوع که بورس این روزها سکه رایجی برای سرمایهگذاران و معاملهگران کشور نیست بر کسی پوشیده نیست، میانگین بازدهی و کاهش قیمتها نیز تاییدکننده این مورد است. مدتهاست که مسوولان اقتصادی از سطح وزیر تا مسوولان بورس با بیاهمیت خواندن افت فاحش بازار سرمایه ایران یا آن را کماهمیت قلمداد کرده یا با بزرگنمایی رشدهای مقطعی شاخص، آن را به یک اتفاق خاص و عادی بودن معاملات بورس تبدیل میکنند. شیوه موضعگیریهای موجود که از سوی مقامات این نهاد و حتی وزیر اقتصاد اتخاذ میشود در مسیری حرکت نمیکند که واقعیتهای پنهان را حداقل بیان کند تا فعالان این بازار سرمایهپذیر برخلاف بازارهای موازی دیگر به طور آگاهانه و شفاف در بورس به معامله سهمهای خود بپردازند. تفاوت اصلی اینجاست که شما در بازار سکه،ارز، مسکن و حتی بانک تا حد قابل قبولی از اطلاعات این بازارها برای سرمایهگذاری مطلع هستید و میانگین بازدهیها را با اندکی تفاوت میتوانید تحلیل و مشخص کنید اما در نقطه مقابل در بورس با گروهها و دستهای پشت پردهای همانند گروههایی که روز گذشته مدیرعامل یک کارگزاری از آن به عنوان «گروههای نوظهور» نام برد طرف حساب هستید که این بازار مالی را در دست دارند و به نوعی هدایتگر بازار هستند. در این میان تکلیف سهامداران حقیقی که با سرمایههای اندک خود در بورس فعال هستند زیاد نمیتواند مبهم باشد چراکه یا بیاختیار به سمت این گروهها کشیده میشوند یا به طور مستقل باید در تالارهای شیشهای به دادوستد سهمها بپردازند. در حالت اول چون نقدینگی اینگونه سرمایهگذاران درصد معنیداری را شامل نمیشود طبیعتا ریسک حضور در اینگونه گروهها برای آنان بیشتر از ارکان اصلی و هدایتگر بازار که با حجم سرمایهگذاری میلیاردی فعالیت میکنند، میباشد و به نوعی در اولین ریزشها کاندیدای اولین سقوطکنندگان هستند. در سویی دیگر با مستقل بودن در این بازار چون به رانت اطلاعاتی و اخبارهای حاشیهای دسترسی ندارند باید ریسکهای بیشتری را بپذیرند اما این افشاگری از این منظر حایز اهمیت است که باید امیدوار بود که مقامات بورس و حتی ارکان بالاتر جلوی فعالیت این گروههای نوظهور در بورس که علنا در حال هدایت معاملات در مسیر منافع خود هستند را بگیرند. اینگونه واکنشها و مقابله با این وضعیتها میتواند شفافیت بورس و اعتمادهای از دست رفته را بازگرداند اما با این شرط که برای مسوولان اهمیت داشته باشد که معاملات بورس در یک بستر عادلانه حرکت کند یا در مسیری برای منافع افراد و گروههای خاص که البته در بازار سرمایه ایران کم هم نیستند.
منبع :