ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
همیشه به دست آوردن پول به عنوان یک هدف مهم و تاثیرگذار در زندگی انسانها مطرح بوده است و سرمایهگذاری نقدینگی حاصل شده هم در نقطه مقابل یکی از چالشبرانگیزترین مسایلی است که همه مردم با آن روبهرو هستند. در اقتصاد همه کشورها و همچنین ایران راههای سرمایهگذاری متنوع و با ریسکهای متفاوتی برای افراد جامعه وجود دارد که شرایط اقتصادی و سیاسی کشورها، فرهنگسازیهای نهادینه شده و نوع نگاه به پسانداز و سرمایهگذاریهای کوتاه و بلندمدت، شفافیت و کارکرد سیستم اقتصادی که به کارا و ناکارا بودن منتهی میشود، آموزشهایی که از ابتدا در سیستمهای آموزشی پایه وجود داشته است، هوش اقتصادی و... تعیینکننده چگونگی سرمایهگذاری مردم در نهادها و بازارهای مالی همچون بورس، بانک، مسکن، ارز و... بوده است.آمارهای موجود که درباره کیفیت و چگونگی سرمایهگذاریهای مردم در کشورهای جهان را به تصویر میکشد به خوبی نشاندهنده این نکته است که در کشورهای توسعهیافته مردم با خیال و آرامش بیشتر در کنار ریسکهای متعارف و معمول اقدام به سرمایهگذاری در بازارهای مالی میکنند و به راحتی میتوانند یک تحلیل کوتاهمدت و بلندمدت برای سرمایهگذاری و بازده آن براساس نوع و کیفیت فعالیت موسسات و نهادهای سرمایهپذیر که در آن اقدام به سرمایهگذاری کردهاند، داشته باشند. همه این موضوعات در ابتدا به شفافیتهای کامل مراکز مالی در مسایل و روندهای کاری خود که بدون دخالت خاص و دستوری از سوی سیستم حاکم دولتی باز میگردد و در مرحله دوم فرهنگسازیهای صورت گرفته و تبلیغات سالم که به دعوت مردم به سرمایهگذاری منتهی میشود، مرتبط میباشد. این عوامل همانند تکههای یک پازل که به درستی در کنار هم قرار گرفتهاند تکلیف و دورنمای سرمایهگذاریها را در همه بازارهای مالی روشن کرده است. اما در کشور ما این معیارهای اساسی و تاثیرگذار یا کمرنگ هستند یا اساسا وجود خارجی ندارند تا مردم بتوانند برای سرمایهگذاری به راحتی اقدام کنند و نهادهای پیشرو را برای انتقال نقدینگیهای خود به آنجا برای سرمایهگذاری و کسب بادزهی
انتخاب کنند.
در این بین بورس اوراق بهادار در میان نهادهای سرمایهگذار موجود کشور همانند مسکن، بانک، ارز، بانک و... ناامیدکنندهترین وضع را داراست.این در حالی است که بورس با نزدیک به 50 سال فعالیت حرفهای و منظم تنها توانسته است نزدیک به پنج میلیون نفر را جذب کند تا با سرمایهگذاری در این نهاد مالی در پی کسب سود و بازدهی باشد. اگر جمعیت فعلی ایران که 75 میلیون نفر است را به این آمار اضافه کنیم به خوبی به بیانگیزگی مردم عادی برای سرمایهگذاری و سپردن پولهای نقد خود به تالار شیشهای پی میبریم. این تعداد سرمایهگذار داخلی به سادگی نشاندهنده این موضوع است که به طور میانگین هر سال تنها یکصد هزار نفر در بورس جذب میشوند و تنها در سالهای اخیر این روند تسریع شده است.
برای اینکه بتوانیم به چرایی عدم استقبال مردم بهخصوص آن
قسمتی از جامعه که هرازگاهی پول و نقدینگیهای خود را تقریبا به سوی هر بازاری جز
بورس سرازیر میکنند، بپردازیم باید به این موارد توجه کنیم که آیا بورس همانند
سایر بازارهای موازی مثل مسکن، بانک، ارز، بانک و... توانسته است جذابیت، بازدهی و
ورود و خروج آسان نقدینگیها را داشته باشد؟
آیا ریسکهای فزآینده این نهاد مالی که همگان در اولین
واکنش برای دلیل عدم سرمایهگذاری در بورس عنوان میکنند به طوری که حتی بازدهی و
سودهای فوقالعاده آن را هم بیاهمیت میکند به خوبی برای سرمایهگذاران روشن شده
است تا اطمینانی که مردم به سایر بازارهای مالی موازی دارند برای بورس هم حاصل
شود؟ آیا کارکرد و فعالیتهای شرکتهای بورسی، قوانین موجود
سازمان بورس برای شرکتها و سهامداران، دخالتهای گاه و بیگاه دولت و... به سمتی
بوده است که یک فرد عادی جامعه انگیزه ورود به بورس را پیدا کند؟
افزونبر همه این موارد در بازار فعلی ایران که حقوقیها سهم قابل توجهی در معاملات بورس دارند و حقیقیها در بسیاری از زمانها بدون داشتن لابیها و رانتهای اطلاعاتی که حقوقیها دارند متضرر میشوند، آیا یک فرد معمولی که سرمایه خود را با هزار زحمت و دردسر کسب کرده است میتواند به این نهاد مالی اطمینان کند. طبیعتا زمانی که با خرید چند سکه یا هزاران دلار در بازار ارز و در سویی دیگر با سرمایهگذاری در املاک و مستغلات و... بعضا میشود یکشبه ره صد ساله را طی کرد که البته به ضعف در ساختارهای اقتصاد بیمار و رانتی ایران بر میگردد چرا باید مردم معمولی و حتی سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در بازار بورسی فکر کنند که در کنار عدم جلب اعتماد در پارهای از زمانها بازدهی آن حتی به زیر پنج درصد هم میرسد که پایینترین بازدهی در میان همه بازارهای مالی است. در کنار آن باید به ضعف فرهنگسازی و عادت سنتی ایرانیان که با واژه صبر بیگانه هستند هم توجه کرد چراکه به همان میزان که سازمان بورس برای دعوت مردم بجز چند سال اخیر طی نزدیک به 50 سال فعالیت، فرهنگسازی را در سرلوحه فعالیتهای غیرمالی خود قرار داده است، سرمایهگذاران ایرانی نیز برای کسب بازدهی منتظر سودهای بلندمدت نمیمانند و بزرگترین مزیت فعالیت بورس را که ماندگاری و گذشت زمان میباشد را نادیده میگیرند.
به هر ترتیب اگر مسوولان اقتصادی و بورس در کشور انتظار دارند که مردم به بازار سرمایه هم توجه داشته باشند و نقدینگی خود را به این نهاد مالی هم منتقل کنند باید موارد ذکر شده در این گزارش را مورد توجه قرار دهند و سه گانه «شفافیت، اعتماد و بازدهی» را مورد توجه جدی قرار دهند تا مردم عادی هم با تحلیل این سهگانه به سرمایهگذاری در بورس اقدام کنند و همه این نکات زمانی به واقعیت تبدیل میشود که در عمل هم برای آن تلاش شود و تنها به شعار دادن یا حرفهای کلیشهای همانند اینکه حرفههای به بورس بیایند، به صندوقهای سرمایهگذاری فکر کنید، نگاهتان همیشه بلندمدت باشد پرداخته نشود تا بورس ایران هم همانند بورسهای سایر کشورهای توسعهیافته با عمیق شد و حضور بخش بزرگی از مردم بتواند تاثیرگذاری خود را بر معادلات اقتصادی و کلان کشور بازی کند و از سویی دیگر مسوولان هم این نهاد مالی را جدی بگیرند و آن را به گوشهای از اقتصاد کشور همانند بچه سر راهی الصاق نکنند و بازار سرمایه کشور را همیشه به عنوان یک مرکز اقتصادی یا همان دماسنج اقتصادی تحولات جاری کشور مورد ارزیابی قرار دهند نه اینکه هرازگاهی با بیان سخنان شعاری طوری با بورس برخورد میکنند که حتی مردم عادی هم متوجه میشوند که این نهاد آنچنان که باید در میان بازی بزرگان اقتصاد ایران جای ندارد.
منبع :