گزارش های یک خبرنگار

حقیقت را نباید در ذهن نگاه داشت

گزارش های یک خبرنگار

حقیقت را نباید در ذهن نگاه داشت

در انتظار داربی متفاوت و 90 دقیقه هیجان


یک قرمز و آبی دیگر، یک هیجان تمام‌نشدنی و 90 دقیقه حرص و جوش خوردن دوست‌داشتنی که هر فصل فوتبالی حداقل دو بار اون رو تجربه می‌کنم. این‌بار هم اوضاع هم مثل همیشه است چون داربی همیشه داربی است. مردان این بازی باید مرد این بازی باشند. نه ادعا و نه ستاره بودن و نه حتی تاکتیک‌های متنوع، هیچ‌کدام نمی‌تواند برنده را از قبل مشخص کند و حداقل این قانون در ایران همیشه جواب داده است برخلاف سایر داربی‌های دنیا که تیم آماده‌تر و قدرتمندتر همیشه با شانس بیشتری برنده بازی بوده است. جمعه 27 دی‌ماه 1392 می‌تواند برای پرسپولیس یا استقلال و هوادارن آن یک تراژدی باشد و حتی یادآور یک «دژاوو» از داربی‌های پیشین اما برای من تنها یک چیز مهم است و آن هم این است که تیم محبوبم پرسپولیس که البته در زمان نوشتن این نوشته به خاطر یک مشت پول که البته حقشان است در اعتصاب به سر می‌برد، برنده شود که اگر نشود شانس قهرمانی این فصل به احتمال بالای 60 درصد از دست خواهد رفت. یک چیز برای من روشن است که این فوتبال آخرین فوتبال دنیا و آخرین داربی ایرانی نیست و چه ببریم و چه ببازیم سعی می‌کنم همان 90 دقیقه را با عشق به فوتبال با همه آن هیجان‌هایش ببینم. فقط خدا کند بازیکن‌های صاحب غم پول تیم محبوب من حالا که تحمل دوری از پول را ندارند حداقل تعصب بازیکن‌های قدیمی را در بازی داشته باشند و نشان دهند ارزش پولی که می‌گیرند را دارند و حاضرند در مهم‌ترین بازی فصل به خاطر هواداران و اعتبار خودشان بجنگند.


منبع :

روزنامه جهان صنعت + لینک دوم

گزارش در یک نگاه لینک دوم


تعصب یا تعقل؟


من همیشه سر قول خودم هستم و خوب یادم هست که قبلا گفته بودم که چون خیلی با قطار مسافرت می‌کنم از داستان‌ها و اتفاق‌هایی که برای من به وجود می‌آید برای شما بنویسم. راستش سو‍ژه امروز خیلی مثبت نیست. همه نشسته بودیم تو کوپه و بین ما یک دانشجویی بود که می‌خوام از اون برای شما بنویسم. این بنده خدا دانشجوی ترم اول دانشگاه امام صادق بود؛ دانشگاهی که تا پیش از این هر موقع اسمش به گوش من می‌خورد به نیکی از اون یاد می‌کردم. البته حالا هم قرار نیست به بدی از اون بنویسم اما این دانشجو اینقدر افراطی و یکطرفه از این دانشگاه تعریف می‌کرد که حتی به تعداد و نوع درخت‌های موجود در حیاط کشیده شده بود و جوری از دانشگاه صحبت می‌کرد که تو گویی در دنیا همانند آن وجود ندارد. در کنار اون هم خیلی خشک و متعصب از افراد مشهوری که سابقه تحصیل در این دانشگاه را داشته‌اند دفاع می‌کرد که اگر شناخت من از آنها کامل نبود شاید مثل مخاطب این صحبت‌ها مبهوت حرف‌هایش می‌شدم. حال تصور کنید یکی از افراد مشهوری که این دانشجو از آن دفاع می‌کرد فردی است که هر بار مذاکره می‌کرد تنها به تعیین زمان بعدی مذاکرات بسنده می‌نمود و تقریبا سال‌ها فشار بین‌المللی را بر کشورمان تحمیل کرد که تنها هزینه برای کشور به همراه داشت. اوضاع داشت آنقدر تاسف‌آور می‌شد که من دلم می‌خواست خودمو از پنجره قطار به بیرون پرتاب کنم. خیلی دوست داشتم جواب حرف‌هاشو بدم اما خیلی وقت هست که یاد گرفتم حرف زدن با این‌گونه آدم‌ها وقت تلف کردن است. اما راه‌حل بهتر رو انتخاب کردم و هندزفری MP3 Player خودمو گذاشتم توی گوشم و با صدای بلند آهنگ‌های دوست داشتنی خودمو گوش کردم و به این فکر می‌کردم که چرا یک آدم باید این قدر دنیاش کوچیک باشه و اینکه این آدم در آینده می‌خواد تو این مملکت به مردم خودش خدمت کنه اونم با این نوع نگاه یکطرفه و خشک که از همین حالا معلوم هست که چه هزینه‌هایی برای جامعه به بار خواهد آورد. کاش همه ما یاد بگیریم محیط، امکانات، ابزارهای جامعه و... همه وسیله هستند.


منبع :

روزنامه جهان صنعت + لینک دوم

گزارش در یک نگاه لینک دوم