در کشورهای توسعهیافته از آن جایی که در همه بخشها
چارچوبها و قوانین به صورت شفاف، پایدار و اهرمهای اجرایی نظام هستند طبیعتا
هرگونه انحراف از ساختارها به شدت مورد سوال قرار میگیرد و تا اصلاح آن ادامه
پیدا میکند. در همه کشورها یکی از حساسیتبرانگیزترین بخشها
اقتصاد است و چگونگی رفتار دولتمردان برای تعیین یک سیستم اقتصادی بهینه و نحوه
اداره آن همیشه مورد تحلیل کارشناسان و مردم قرار میگیرد.
در همه دنیا از خاور دور تا اروپا و آمریکا که دارای
اقتصادی تقریبا آزاد هستند نمونههای زیادی وجود دارد که حتی کوچکترین تصمیم
اشتباه در کوتاهترین زمان ممکن به اصلاحات بزرگ ختم شده است، حال یا به برکناری
مقام مسوول ختم شده یا سیاستهای اعمال شده مورد بازبینی دقیق قرار گرفته است. دخالتهای گاهبهگاه، سیاستهای دستوری و تغییرات آنی
قوانین در فضای اقتصادی کشور از دیرباز تا به حال وجود داشته است. تقریبا در همه
موارد، نوسانهای ایجاد شده در ساختارهای اقتصادی کشور یا با قوانین نه چندان
کارشناسی شده در کوتاهمدت رفع شده است یا در بلندمدت به یک بحران منتهی میشود.
به عنوان یک مثال عینی، بورس به عنوان نهادی
که شفافیت آن باید در بالاترین حد ممکن باشد از سالهای ابتدایی تا به امروز مورد
سوالهای بسیاری بوده و این توجیه که نوسان جزو ذات بورسهاست نیز هر از گاهی از
زبان مسوولان شنیده میشود. تقریبا اگر به دوره زمانی منتهی به آغاز
انتخابات ریاستجمهوری و دوران آغاز به کار دولتها نگاهی ساده بیندازیم موارد
معنیداری را میتوانیم مشاهده کنیم. در یک دورهای بورس قبل از انتخابات در شوک و
انتظار به سر میبرد و در دورهای دیگر در اوج شکوفایی.
اما در این بین سوال اصلی این است که بازیگران
پشت پرده این نوسانها با چه اهدافی به دنبال ایجاد نوسانها هستند؟ آیا بازار
سرمایه کشور باید همیشه نقش کمرنگ در ظاهر و تاثیرگذار در باطن داشته باشد. به هر
حال این روزها نوسانهای تالار شیشهای حتی صدای نمایندگان مجلس را هم درآورده و
بهتر آن است که به جای قربانی کردن بورس به فکر به تعادل کشاندن آن باشند. اینکه
آیا این تعادل با هزینه همراه خواهد بود، میتواند جوابهای مشخصی داشته باشد که
در ماههای آینده میتوان درباره آن صحبت کرد.