بررسی جایگاه بازار سرمایه در ایران
بورسها در دنیا یکی از دماسنجهای قدرتمند تحلیل اوضاع عمومی اقتصاد هستند. بالا و پایین رفتن قیمت سهام در بازارهای سهام ارتباط مستقیمی با تحولات خرد و کلان سایر پارامترهای تعیینکننده اقتصادی دارد، بهطوری که کوچکترین رخدادهای تصمیمساز در این ابعاد در کوتاهترین زمان ممکن به داخل تالار شیشهای منتقل میشود و روی رفتار معاملاتی سهامداران تاثیر میگذارد و در ادامه باعث بالا و پایین رفتن قیمتهای اوراق سهام میشود. این روش در همه بورسهای دنیا یک کارکرد سیستمی و غیرقابل تغییر است یعنی در قلب بورس توکیو و اقتصاد ژاپن همان تاثیرهایی را برای اقتصاد دارد که در بورس تهران برای اقتصاد ایران دارد. تفاوتها از آنجایی آغاز میشود که میزان شفاف بودن سیاستهای اقتصادی کشورها مشخص میکند که نهادهای درون آن تا چه میزان میتوانند از یکدیگر تاثیرپذیری داشته باشند و هر یک به اندازه سهم خود بازتابدهنده تحولات داخل چارچوب باشند. مثلا در اقتصاد آزاد کشوری همانند آمریکا صنایع و شرکتهای حاضر در بورس والاستریت کاملا تحت تاثیر رخدادهای مالی کلان همانند اعلامیههای بانک مرکزی آمریکا یا تصمیمهای راهبردی در سطح دولت ایالات متحده آمریکا هستند. در این شرایط وقتی آمارهای منفی تورم، اشتغال، نرخ بهره و... اعلام میشود اولین واکنشهای منفی در قالب ریزش شاخصها و قیمت سهام را ما در بورسهای آمریکا شاهد هستیم. برعکس این موضوع نیز صادق است. یک هماهنگی و تاثیر موازی را بین تحولات اقتصادی و معاملات سهام مشاهده میکنیم اما آْیا این ارتباط معنیدار که میتوان به عنوان یک آیینه اقتصادی آن را نام برد در همه کشورها وجود دارد. نیازی نیست جای خیلی دور دیگری برویم، این موضوع را درباره بورس خودمان یعنی ایران بررسی میکنیم. میخواهیم با نگاهی به تحولات بورس در چند سال اخیر در نهایت به یک نتیجه روشن برسیم که آیا در اقتصاد دولتی و وابسته به نفت ایران، بازار بورس آیینه تمام نمای وضعیت اقتصاد کشور بوده است؟ آیا اگر یک پژوهشگر بخواهد تا بدون در نظر گرفتن سایر پارامترهای موجود همانند نرخ تورم، بیکاری، بهره بانکی، اشتغال، GDP، آمار صادرات واردات و... خیلی سریع با بررسی آمارهای بورس به یک نگاه کلی درباره اقتصاد یک دوره زمانی دست پیدا کند این تلاش نتیجه واقعگرایانهای را به همراه خواهد داشت؟
پاسخ به این پرسش مثبت نیست یا حداقل در اکثر زمانها نمیتواند ارتباط مستقیمی بین فضای اقتصادی یک دوره زمانی با فعالیتهای بازار بورس وجود داشته باشد. اگر بخواهیم خیلی موشکافانه به این موضوع ورود پیدا کنیم باید خیلی عوامل بزرگ و کوچک را در به نتیجه نرسیدن این موضوع دخیل بدانیم اما به صورت کلی وقتی اساس و ماهیت اقتصاد ایران از ابتدا یا حداقل در چند دهه اخیر بر مبنای فعالیتها غیرشفاف شکل گرفته و اجرا شده است و بدتر از آن تغییر قوانین در بازههای کوتاه زمانی که در پارهای از مواقع به صورت بنیادی نیز بوده است، عملا به یک سد برای ارتباط بین اقتصاد و بورس تبدیل شده است. همین مشکلات در خارج از فضای بورس و داستانهای متفاوت و جالب داخل بازار سرمایه ایران بهگونهای همیشه پیش رفته که بعضا نه تنها بورس آیینه اقتصاد کشور نبوده است بلکه این آیینه با آمار و بازخوردهایی که به بیرون از این نهاد ارایه میدهد با اصل کارکرد اقتصاد بیگانه و متضاد بوده است، یکی از موارد واضح این مساله را میتوان در وضعیت بورس در سال 1392 مشاهده کرد. سال گذشته در شرایط تازه سیاسی کشور بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، فضای اقتصادی شرایط باثبات و متعادلی را تجربه کرد اما به تازگی اعلام شده است که رشد اقتصادی کمی جهش مثبت داشته است اما سال گذشته و در سختترین شرایط اقتصادی که تورم کمرشکن شده بود و دولت تازه روی کار آمده بود بورس اوراق بهادار بدون توجه به رکود و افت فاحش بازارهای موازی «طلا، سکه، ارز و مسکن» بازدهی خاص و شگفتانگیزی را به سهامداران خود میداد که آمارها نزدیک شدن متوسط بازده بورس به 120 درصد را تایید کردند همیشه از بازار بورس به عنوان یکی از دماسنجهای تعیین شرایط اقتصادی یک کشور نام برده میشود اما آیا اگر سال گذشته به این دماسنج نگریسته میشد، دمای واقعی فضای اقتصادی کشور را نشان میداد.
دماسنج مورد بحث و چالش برانگیز در ایران معمولا هم راستا با سایر شاخصهای اقتصادی حرکت نمیکند و گویی تورم نزدیک به 40 درصدی، نوسان شدید قیمتهای ارز و سکه، خواب سرمایههای بازار مسکن و... در سال گذشته برای بورس هر تفسیر و معنایی را داشت غیر از سرد بودن فضا و تحرک کم اقتصاد کشور که تحت تاثیر تحولات داخلی و بیرونی بود. حال به سالجاری توجه کنید حتی در سالی که روز به روز وضعیت اقتصادی کشور رو به بهبود است و کمی از فشارهای تحریم هم کاسته شده است بورس در بیشتر مواقع باز هم برخلاف آب در حال شنا کردن است اگر برای نیمه دوم سال گذشته دلیل تغییر جو روانی سیاسی و تاثیر مثبت آن بر معاملات بازار سهام را قبول کنیم برای امسال که وضعیت آمارهای اقتصادی رو به بهبود است اما معاملات سهام در نوسان شدید غرق شده است را نمیتوانیم بپذیربیم. حرکت متضاد بورس و اقتصاد کشور به روشنی مشخص میکند بورس ایران نمیتواند آیینه اقتصاد باشد که این اتفاق اصلا نمیتواند خوشایند مسوولان باشد اما چاره کار را باید در کجا جستوجو کرد. در کشورهای توسعهیافته از آنجایی که در همه بخشها چارچوبها و قوانین به صورت شفاف، پایدار و اهرمهای اجرایی نظام هستند طبیعتا هرگونه انحراف از ساختارها به شدت مورد سوال قرار میگیرد و تا اصلاح آن ادامه پیدا میکند. در همه کشورها یکی از حساسیتبرانگیزترین بخشها اقتصاد است و چگونگی رفتار دولتمردان برای تعیین یک سیستم اقتصادی بهینه و نحوه اداره آن همیشه مورد تحلیل کارشناسان و مردم قرار میگیرد شاید اگر در ایران ابتدا ساختارهای کلان اقتصادی در مسیر صحیحتری قرار گیرد بتوان سایر بازارها همانند بورس را نیز به صورت شفاف در این چرخه قرار داد. در آن صورت هر عملکرد در این سیستم در سایر اجزای سیستم نیز اثر خود را باقی میگذارد و آن زمان کوچکترین تاثیر مثبت و منفی بر نهادی همانند بورس دقیقا واکنشی را بر جای خواهد گذاشت که از آن انتظار میرود و تحلیلگران آن را پیش بینی میکنند. نه آنکه اقتصاد در مسیر سقوط و هشدار قرار دارد، سیستم بانکی غرق در مصائب خود باشد، سایر بازارهای موازی در رکود محض باشند و آن گاه بورس بازده بالای 100 درصد را نصیب سرمایهگذاران خود کند. اینگونه واکنشها به درستی مشخص میکند که اینگونه بورسها نمیتوانند آیینه اقتصاد باشند.
یا در منظری دیگر مشخص است که شرکتهای فعال در بورس ایران بر خلاف بورسهای لندن و نیویورک که معتقدند بورس آنها دماسنج اقتصادی کشورشان است، نماینده کلی اقتصاد کشور نیستند مثلا در بخش فولاد برخی کارخانجات خصوصی هستند که بورسی نیستند ولی در مقابل فولاد مبارکه اصفهان با خط تولید کامل و سودآوری بالا یکی از بزرگترین و فعالترین شرکتهای بورسی است. بنابراین هر چند فولاد مبارکه و ذوبآهن درنوع خود ممتاز هستند ولی شرکتهای خصوصی دیگری در کشور فعالیت میکنند که مشکلات زیادی برای تولید دارند پس در نهایت نه اینکه اقتصاد کشور بد باشد ولی بورس ما دماسنج اقتصادی کشور نیست و دلیل دیگری به جز وضعیت مناسب اقتصادی برای رشد شرکتهای بورسی وجود دارد. بنابراین با پذیرش اصل نخست که بورس ما آیینه اقتصادی کشور نیست، باید بگویم شرکتهایی که افزایش ارز روی آنها اثر داشت قیمت آنها رشد کرد و این ارتباطی با بهبود وضعیت اقتصاد کشور ندارد اما در سویی دیگر همانگونه که انتظار وجود دارد که بورس بازتاب دهنده حقایق اقتصادی باشد، طبیعتا اگر در یک سیستم یکپارچه، اقتصاد هم به وظیفه خود به خوبی عمل کند و در آنجایی که باید حامی نهادهایی همانند بورس باشد یک به هم پیوستگی تفکیکناپذیر به وجود خواهد آمد که این خود میتواند به نهادی همانند بورس با ایفای درست و شفاف عملکرد خود، به کلیت مجموعه کمک کرده نشاندهنده حقایق اقتصادی باشد. آن گاه میتوان گفت بورس آیینه تمام نمای اقتصاد است.
منبع :
روزنامه جهان صنعت + بخش دوم + سوم
بازتاب :